هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ شهریور ۲۸, چهارشنبه
عقایدنوکانتی ورابطه آن باعشق! شانزده سانتی

وعده داده بودم که بنویسم از اخلاق ایرانی.نمونه طبقه بندی شده،شیوا وبسیار زیبا والبته موجز اون رو به کتاب«جامعه شناسی خودمانی»تالیف حسن نراقی ارجاع می دهم.

گاهی دیدن صحنه هایی یاشنیدن حرفهایی انسان روبه خودمی آورد،مثل یک سیلی آبدار.چندروز پیش یک سری اتفاقاتی پشت سرهم برایم افتادتا به این فکرافتادم که واقعاً درچه جامعه ای زندگی می کنیم وچگونه مردمانی هستیم؟برای قضاوت شما اول بگویم که هرچه نوشتم مربوط به نوع برداشت من است. شاید ازسرغرور یا تفرعن یا بی تفاوتی یا احساس وهیجان. پس درموقع کامنت گذاشتن اینهاراهم درنظرداشته باشید!«نقدصوفی نه همه صافی بی غش باشد»

بدون مقدمه می پرسم واقعاً چه شد مردمانی که به شهادت هرودوت دردوهزار سال پیش وپیشتر مردمانی راستگو بودند وبه صداقت شهره،به روزی افتادند که وصفشان درکتاب«حاجی بابای اصفهانی» رفت...؟متملق،دورو،دغل وخیانتکار ودرعین حال بسیار ظاهرساز ووجیه المله؟یکی ازدیپلماتهای سرشناس غربی می گفت هنگام مذاکره باایرانی ها به حرفهایشان توجه نکنید.درعین حالی که دست شمارابه گرمی می فشارند وازتعارفات معمول می گویند درپشت آن کوهی ازنیرنگ ودروغ نهفته است.چه شد که شرافت ومردانگی ازقوممان رخت بربست؟هرچه بگویم مثنوی هفتادمن کاغذ است.عادت کردیم به ریا ودروغ،باخونمان عجین شده این دغلبازی.تقیه راجزء صفات عالیه ونشانه دین داری می دانیم.لغت دروغ مصلحت آمیز که نابخشودنی ترین گناه است درردیف کارهای روزمره مان است.حتماً می گویی می خواهد بگوید مقصردین است؟!نه خیرقربان!اسلام که فقط درایران نرفت.به هندوچین وماچین هم رفت.فقط مثال می زنم.

فلانی درخانه اش صبح تاشام سفره ائمه اطهاراست.یابساط عزاداریست یامولودی خوانی و..و..بنگرید کردارش را.بشنوید ازنزدیکانش اخلاقش را.

بهمانی جلوی آینه ماشینش آیه الکرسی است،پشت شیشه عقبش یاحسین.یکبار دنبالش کنید ببینید مسافران اتومبیلش،مقصدشان و...

طرف(ازآشنایان)مشروب راخورده،عربده را کشیده،آخرش ته لیوان رادیده که ذکری نوشته بود،اعتراض می کند که حرمت دارد!(بی شرمی وریا ازاین بیشتر؟!).یا می گوید ماه محرم توبه می کنم به عشق آقا زنجیر می زنم!وبعد ازماه محرم وآغاز این چرخه ازنو!

خودش راروشنفکرمی داند وطرفدارآزادی روابط دختروپسر.خدامی داند چند دخترساده دل گول حرفهایش راخورده اندو...به محض این که ازدواج کرد نگذاشت آن بنده خدا رنگ آفتاب ومهتاب راببیند!

اصلاً بیشتر خود ماها.تا ماه رمضان می آید یاد ادعیه واذکار ونماز وروزه...

ازسقوط وحشتناک اخلاقی که هرچه بگویم کم است.اوضاع افتضاح ترازآنست که چیزی گفت ونوشت.ازنحوه تلاقی نگاهها درکوچه وخیابان بگیرتاتصمیم گیری های دولتیان و...(می خواستم مبنای بحث برسرآن باشد باورکنید این قدراوضاع خراب بود ازخیرش گذشتم!چیزی که می دانم ومی دانی چه حاجت به تکرارش فلانی؟!)

همه جامی گوییم ایرانی بهترین است خب کجاست ایرانی؟!می گوییم پول نفتمان رامی خورند؟!چه کسی جزما ازآن می خورد؟آمریکا؟!هدف را خراب می کنیم چون برنامه ریزی نداریم.هدف به آرزو تبدیل می شود.غیرقابل پیش بینی ترین مردمانیم چون قول وفعلمان یکی نیست.درظاهربه همه دست دوستی وهمکاری می دهیم ودرباطن برعکس آن.باورکنید درممالک دیگر دونفراگرباهم مشکل داشته باشند،اگرمتمدن باشند حل وفصلش می کنند اگر هم نباشند دوئل می کنند!نه این که هرروز حال هم رابپرسندو حال هم رابگیرند!

مملکت وفرهنگی که افتخارتاریخیش مستبدان است وپادشاهان وارزش شاعربندتنبانی ازمتفکرش بیشتر است چه احتیاجی به فرهنگ،آزادی ودموکراسی دارد؟ذهن ها همه بیمار یا دنبال جمع آوری اندوخته(ازراه ناصواب)یا دنبال شکم وزیرشکم(ازراه ناصواب تر).

می گوییم ملت بافرهنگی هستیم.ملت بافرهنگ تاب انتقاد دارد.نه این که مثلاً سروش که اورا متفکر امروزین ایران می نامند درقبال یک انتقاد کم رنگ برای دفاع ازاندیشه اش آنچنان لمپنانه حرف بزند وحیثیت فردمنتقد را به زیرسئوال ببرد(ناگزیر بودم ازمثال آوردن).

می گوییم ملتی دین دار هستیم.دین داری درظواهر والفاظ.فقط دعا ونذر وصلوات.یکبار وقت نکردیم که قرآن رابامعنایش بخوانیم.بدانیم هنگام نماز چه می گوییم؟ فلسفه روزه چیست؟حسین برای چه قیام کرد؟حسن برای چه صلح کرد؟عدل علی چه بود؟

هراندیشه سیاسی که وارد ایران شد باورکنید به گندکشیده شد!ازلیبرالیسم تاکمونیسم.چون نه مطالعه دقیق وبی غرض داریم ونه تاب شنیدن صدای متفاوت ومخالف.چون خودمحوریم چون دارای اخلاقی مبتنی براتوریته هستیم ونه اخلاق جمعی.درون هرکداممان هیولاییست دیکتاتورونیرنگ باز.

سالیان درازیست پشت فرهنگمان پنهان شدیم،شجاعت اخلاقیمان راازدست داده ایم آن قدربه خودمان دروغ گفته ایم که ذهن بیمارمان آنراحقیقت پنداشته.برای تبری جستن ازهرانتقاد به هزاران دروغ متوسل می شویم.چیزی به اسم نمی دانم رانمی دانیم!

همه مان همه...من تو آنها همه

جوابی ندارم،راه حلی ندارم،جزاین که به خودآییم حتی برای لحظه ای.

برچسب‌ها: , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی