هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ شهریور ۲۱, چهارشنبه
جامعه جنینی

جامعه ایرانی خیلی پیچیده ست.خیلی.رفتارها وکنش ها وواکنش ها یش را به سختی می شود برآورد کرد.نمونه آن درتاریخ بسیار است،قضیه مصدق،انقلاب 57،دوم خرداد76 وآخری 3تیر84.مهم این نیست که مردان سیاست این حرکات رامصادره به مطلوب کنند یا نه مهم این است که چرا نظریات جامعه شناسانی مثل دورکهایم وحتی گیدنز ومارکس در ایران ما مصداق آنچنانی ندارد.

جامعه شناسی مثل روشنفکری وعلوم سیاسی در ایران متاسفانه هنوز در دوره جنینی به سرمی برد.مشکل این است که درایران فرد شاخصی که ایده ای داشته باشد نداریم وهر کسی که نظریه ای ارائه می دهد تمام وقایع رو حول نظریه خودش تغییر می دهد وتفسیر می کند.یعنی انعطاف پذیری(الاستیسیته)رااز منظر خودش و به روشی که می خواهد می بیند.مثال آن فردی که تیرمی انداخت وهرجایی که تیر می نشست دایره می کشید ومی گفت هدف اینه!

البته اوضاع این قدر هم ناامید کننده نیست.ازمیان جامعه شناسان امروز ایران می شود دکتر یوسف اباذری رو نام برد،استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.ایشان با این دوجمله ای که گفتند تا حدودی پرده از مشکلات این علم در ایران برداشتند.«جامعه شناسی در ایران هنوزجایگاه خود را نمی داندوارتباطی میان آن وعلمی مانند فلسفه برقرار نشده است».«هرکس سنت خود ار نفهمید قادرنیست سنت های دیگر را درک کند».

اباذری اعتقاد درستی دارد جامعه ایرانی توده ای یکدست نیست.جامعه ایرانی موزاییکی از فرهنگ هاست حتی از فرانسه وآمریکا هم درهم تر.این جامعه پر از تفاوت ها وتمایز هاست.حتی از نظرسطح درآمد نمی توان آن را به دسته هایی منظم طبقه بندی کرد وهمچنین انطباق سطح زندگی با میزان درآمد.از نظر فرهنگی هم پراکندگی بسیار نامنظمی دارد.علت اصلی این ناموزونی را می توان به عدم وجود ثبات کافی(سیاسی-اجتماعی-اقتصادی) در صدسال اخیر برای شکل گیری جامعه ای ایده آل از نظر جامعه شناسان دانست.نظریات روشنفکران همیشه تحت یک سری ضوابط علمی ارائه می شوند که درانطباق با جوامعی جوان وشکل ناگرفته(جنینی)مثل ایران به شکست می انجامد.درایران سید جواد طباطبایی را هم داریم که از منظر فلسفه به جامعه شناسی می نگردوجامعه شناسایی را تنها کافی نمی داند.البته این نکته را هم بگویم که درایران هیچ گاه دوپادشاه دریک اقلیم نمی گنجند واباذری وطباطبایی همیشه جدل پنهان وآشکاری داشته اند.نکته دیگر در جامعه شناسی این است که به نوعی علم کلام وارد این مبحث شده وکارکرد گرایی آن به زیرسئوال رفته.علمی که باید نظریات وتحقیقات آن درخدمت پیشرفت جامعه بکار رودکه متاسفانه فقط در مقالات وجدل ها ونتیجه گیری های حزبی وسیاسی به چشم می خورد.این ضعف دوسویه ایست.بی توجهی دولت به جامعه شناسی وبی توجهی اساتیدبه جامعه.

ختم کلام این که دوره روشنفکری در سپهر عمومی(Public Intellectual)به پایان رسیده.توده ایرانی باید تعریف شود وخواصش شناسایی شود.توده گراها(پوپولیست ها)آمده اند واین به قول خودم اصلاً خوب نیست!

برچسب‌ها:

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی