هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ مرداد ۷, یکشنبه
در رو ببند هوا می خواد سرد بشه!خیلی هم سرد.

از سهمیه بندی این قدر شنیدم وشنیدیم که اونم داره مثل بقیه چیزای دستمالی شده! تهوع آور می شه.اما نمی شه نگفت.توی دنیا هیچ کشوری پایه سوخت موتورهاشو روی گاز نگذاشته.اگر هم هست گاز طبیعی مایعه (LNG) ونه گاز طبیعی فشرده (CNG). به هرحال چه علی خواجه چه کریستف کلمب!کماکان بنزین و دیزل ارزانترین وبهترین راه می باشد.در رابطه با تبدیل LNG به CNGهم این رو بدونین که شرکت B.M دانمارک (یا همون پادشاهی دموکراتیک یحیی گل محمدی فعلی!) بزرگترین تولید کننده ادوات وآلات گازی نظیر رگولاتور،کمپرسور ومخزن و...است که خب دیگه جریان تحریم وایناروهم شنیدین! این جوریه که درعرض چند ماه یواش یواش گاز مایع که سوخت مناسب تر وبه صرفه تریه جای خودش رو به گازفشرده می ده.تحریم های فعلی آثار خودش رو دست کم ده سال دیگه نشون می ده .این هنوز ازنتایج سحر است.نکته جالب دیگه هم اینه که در زمستان شاهد افت فشار گاز شدیدی خواهیم بود که باعث می شه جایگاههای سوخت گیری گاز هم با عرض شرمندگی...پارسال که این مشکل نبود در حالت عادی گاز غرب کشور مدتهای زیادی قطع بود.این نوع تبلیغات یک طرفه دولت ومجلس ودعواهای زرگری هم فقط برای گذروندن وقته.به نظر من الان مثل یه کسایی هستن که می دونن قراره یه اتفاق بد بیفت، خودشون رو به بی خیالی زدن و موضوع رو عوض می کنن.دنیا داره روی این قضیه بحث می کنه و آینده کره زمین و ما داریم در مورد فاق شلوار و پاچه کوتاه وجوراب نازک ....راست می گه محسن نامجو! «ملت عاشق که خط و ربط نداند.»زمستان سخت و تماشایی داریم امسال!

هرشب دل پر خونم بر خاک درت افتد // باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد

من خاک شوم جانا،دررهگذرت افتم// آخرش پدرسوخته یه روزحالت رو می گیرم!

انتخابات پارلمان ترکیه با پیروزی نسبی یعنی چهل وشش درصدی اسلام گرایان (حزب عدالت وتوسعه) تمام شد.برای انتخاب رییس جمهورآینده،نامزد پیشنهادی این حزب آقای عبدالله گل باید دوسوم آرای پارلمان رو به دست بیاره که هنوز نتونسته.از همه این حرفها گذشته نکته جالب پیام تبریک دولت ایران به رجب طیب اردوغان رییس این حزبه.اما این رو در نظر داشته باشید که اگه درایران کسی تفکراتی مثل اسلام گرایان ترکیه مثلا نجم الدین اربکان و اردوغان داشته باشه یه جورایی باید حواسش جمع باشه تا به براندازی نرم متهم نشه!

می گن: سیب سرخ مال دست چلاقه و انگور خوب باغ سهم شغال!

اوضاع مملکت اگه رو به روال باشه این خانم کوچولو باید یا درسش رو بخونه یا سراغ تفریحاتی در حد سن خودش بره نه این که...(هیچ ربطی به اوضاع اقتصادی نداره).

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی...

از پچ پچ هایی که تو خونه وبیرون پشت سرم می شنوم خسته شدم خیلی خسته.دنبال یه جایی برای آرامشم حتی یه بعد از ظهر.می خواین بدونین چی می گن؟!

-این پسره اخلاقاش عجیبه.. -فکر می کنه خیلی می دونه بقیه رو هم تاجایی که بخواد مسخره می کنه! - بچه م بنده خدا یه جوری شده!! -این چی گفت الان؟متوجه نشدم آیزایابرلین چیه فحشه؟! -بهش بگین مواظب حرفاش باشه -اسم وبلاگش چی چی بود رادیولوژی!؟چه ربطی داره به محیط زیست؟تو خوندیش؟! -سیگارنمی کشه یا ادا درمی آره؟! - یه زن بهش بدیم راحت شیم از دستش آخر عمری این دیگه کی بود؟! و...یه سری دیگه که من شرمنده م .اگه بگم آبروی بعضی ها میره!

به هرحال شنوایی قوی این دردسرا روهم داره!

-----------------------------------------------------------------

پا نوشت:

*امروز(دقیقاًدیروز) روز پدر یا مرد( آخرش نفهمیدیم کدوم؟! )بود.از اونایی که زباناً،قلماً،قدماً،کامنتاً،ای-میلاًو اس ام اساً این روز رو تبریک گفتن بهم اولاً!! تشکر می کنم دوماً نه من هنوز مرد شدم نه این که پدر.پس تبریکاتتون خورد به دیوار کمونه کرد خورد به پیشونی یا پس کله تون!

**جمعه با دوستان به کوه رفتیم.جای همه تون خالی،خیلی خوش گذشت.مدتیه فقط دنبال تفریحم احساس خوبی دارم.البته یه گردوخاکی در چند ماه آینده خواهم داشت.مواظب لباس هاتون باشید!
***من نمی دونم کدوم شیرپاک خورده ای لینک منو تو بالاترین گذاشته.کلی بازدید داشتم امروز!توی سایت خبر بازتاب هم ازمایادی شد.می ترسم فیلتر شم.اگه شدم خشتک اون آدمو که منو لینک داد هوا می دم!حالا ببینین!یه خبر دیگه این که بالاخره لیست محبوب ترین وبلاگها اومد ومن هشتادوهشتم شدم!خب چون بازی تدارکاتی کم بود!از وبلاگهایی که می خونم مهندس درویش سوم شده خانم جمشیدی و فرداد هم از من بالاترن بقیه تونو ندیدم!!هه معروف شدیم رفت!!اگه تحویلتون نگرفتم بدونین علت چیه!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۵, جمعه
آفتاب دوباره برماخواهدتابید

آفتاب آمد دلیل آفتاب!من بحث رو بااین معمم مکلای گرامی آقای علیرضا یه طرفه تموم کردم.به قول خودش کلی هوادار وای میل وکامنت در هواداری از دیدگاه خودش داشت(مثل این برنامه های خانواده تلویزیون!)خب من هم داشتم!کسی ندیدم ازخواننده های وبلاگم منو تایید نکنه!به هرحال هرکسی یه سری خواننده داره ازجنس خودش!(براتون ناراحت شدم که شماروازجنس خودم حساب کردم حرفمو همین الان جوهر کی بوردخشک نشده پس می گیرم شرمنده م به خدا!!تکرار نمی شه).حالا چراگفتم آفتاب؟اعتماد روز پنج شنبه مصاحبه خوبی رو باآقای فاضل میبدی ازاعضای حوزه علمیه قم چاپ کرد که مطالب جالب و روشنی توی اون(برعکس دفعات قبل)درباره ضروریات،مقتضیات و ظروف زمان ومکان در فقه اسلامی صحبت شده بود.درضمن این که از کسی مثل خلخالی دراوائل انقلاب برسیم به هاشمی شاهرودی نشون می ده فقه اصلاح پذیره و تلاش هایی که انجام شده آنچنان بی اثرهم نبوده.

در زمینه جداکردن جنسیتی دردانشگاهها وبیمارستانها هم مقالات خوبی چاپ شده بود از افراد مختلف که خوندن ومقایسه اونا جالب بود.

آقا هرچی خدا ازمن بدش بیاد من دهها بار بیشترشو ازاین رجاله فرزاد حسنی بدم می آد.با اون قر اطوارهای...(استغفرا...)!یه ترانه ای جدیدا خونده شده وصف حاله این جوونک مجریه!

خوشحالم آرش سیگارچی عزیز،گیله مرد دوست داشتنی،هم سلامتی شو به دست آورد هم داره تبرئه می شه.آرش وبلاگ نویسیه که چند وقت پیش به جرم همیشگی همه بچه های روزنامه نگار وخبرنگار(تشویش...اقدام...برهم زدن...توهین..و...)محکوم شده بود ودر مدت زندان به بیماری مهلک سرطان هم دچار شده بود.آرش الان سلامتی شو به دست آورده درکنارهمسرش رافونه خانم که همشهری ماست زندگی رو دوباره شروع کردند.مثال ققنوس. مدت زمانی روکه بیماربود هم دست ازنوشتن برنداشت.

امروز اخبار ظهرگاهی شبکه خبر رو که گوش می دادم این خانم مجری بنده خدا درعرض پنج دقیق بالای پنجاه بار کلمه هسته ای روبه کاربرد!یه جوک خیلی خیلی بامزه هم اگرهر دفعه تکرار بشه لوث می شه.انرژی هسته ای که جای خودش،نه خیری ازش عاید شد نه حقی گرفته شدو...

گاهی وقت ها بیکاری بهتر از بیگاریه...

پیام دوست شنیدن سعادتست وسلامت//من المبلغ عنی الی سعاد سلامی

مهندس مهران گل بالاخره آپدیت کرد!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۳, چهارشنبه
استریپ تیز می کنیم

جالب بود!دیشب که وبلاگ نگاه می کردم دقت کردم دیدم دقیقا دو سبک نوشته دارم!یکی عصا قورت داده! دیگری عصا تف کرده!!!خب انصافا نمی شه وقتی صحبت ازنویسنده ای،کتابی،فیلمی وکلاموضوع ادبی-فرهنگی باشه اون شخصیت گستاخ وبی ادب خودم رو به رخ بکشم!کمی دندون رو جیگر می ذارم با ادب می شم ومی نویسم!ولی خب سبک دومم هم کم نیست.به هر دونوع نوشته هام علاقه دارم وهیچ وقت سعی نکردم برای خوش آمد شخص خاصی یا برای زبونم لال دستمال ابریشم کشیدن به نواحی خاصی !مطلب بنویسم.اصلا مورچه چیه که...

این آقا علیرضا معمم مکلای عزیز ما که به من می گه تو ازخدا مهربونتری! حرفهای زیادی به من زده وجواب های زیادی شنیده.من نمی دونم این وسط بین من واون حق باکیه؟!!فقط ببینین بخونین وقضاوت کنید.موضوع انشاء :سنگسار!

سه روزه که با دوچرخه این وراون ور می رم.لاهیجان شهربزرگی نیست.شب هاهم تاکسی گیرنمی آد یه ذره راه روهم زورم می آدآژانس بشینم مثل بعضی ها!اما یه چیزی این وسط...کلا راننده های عزیز ما چیزی به اسم دوچرخه رو به رسمیت نمی شناسن توقوانین راهنمایی رانندگی هم شکرخدا خیلی!!!بهش توجه شده!ولی درکل من راحتم.

تازه یه ورزش دیگه رو هم شروع کردم شروعی دوباره!فقط توروخدا نخندین!ما به یاد دوران جاهلیت رفتیم سراغ ورزش رزمی!این آقا مجید استاد ما مرد خوش اخلاق وبه معنای واقعی ورزشکاریه.فقط یه نقطه ضعف داره اونم این که جلوی خنده شو درمقابل جمع اراذل واوباش ما نمی تونه بگیره.شخصیت استادیش و مقام آسیایی و دک و پوزش جلوی ما هر ثانیه زیر سئوال می ره!به من می گه تو که جلسه اولت این جوریه وای به حال شیش ما بعد که احتمالا ماروبخوای استریپ تیز* کنی!سه جلسه رفتم تا حالا ببینیم می شه اون چیزی که استاد مجید دلبندم گفت بشه یانه؟!

«شورش ها وانقلابات وتشنجات موقعیتی برای تفکرجدید فراهم نمی کند،بلکه بن بست موجودراتا به آخر طی می کنند.» «ژیژک»

در زمینه هری پاتر همگام با دنیاییم کتب هایش را سردست می برند.گوشی N76همزمان با دنیا درایران به فروش می رسد.الان سرهر کوی وبرزنی طفلیIPodبه دست آخرین آلبوم چه می دانم امی نم ومریلین مانسون را گوش می دهد ونجوا می کند! لپ تاب هایمان هم CPU Dualcoreدارد اما تفکراتمان کی جهانی می شود؟!بابابه خدا Global Village فرهنگش راهم می خواهد.دوای درد ما جی.کی رولینگ عامه پسند نیست،نرم افزارآپدیت شده گوشی W850هم نیست. به که گویم این حکایت؟

*یعنی خلع لباس یا همون ....!آره!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۱, دوشنبه
بیژن نجدی

پانزده سالیست که به قول نامجو به جبر جغرافیایی در لاهیجان زندگی می کنم.این شهر به جز شرجی وحشتناک وپشه هایی که به راستی انسان را وادار به تکفیر همه موجودات می کنند وکلوچه وچای و...مرد نازنینی هم داشت به اسم بیژن نجدی.معلمی بود که ریاضی درس می داد در دوره دبیرستان.افتخارشاگردی ش نصیب من نشد اما پسران ش را می شناختم وبا خودش چند باری بنا به همان جبر جغرافیایی روبرو شدم.از مردم شنیده بودم که تفکراتی متفاوت دارد.اشخاصی که کم هم نبودند وادعای فرهیختگی شان گوش فلک و...خر را به زیر سئوال برده بود!مجنون می پنداشتندش اما شاگردانش دوستش داشتند.حرفهای تازه ای داشت که به گوش امثال ما دلنشین بود وشاید برای آن فرهیختگان آوایی ناساز،فالش وشاید خطرناک.نمی دانم جایزه دوره چندم مجله ادبی گردون به مسئوولیت عباس معروفی را برد.با کتاب زیبای «یوزپلنگانی که با من دویده اند».معروفی تا قبل از دیدن او می پنداشت که جوانکی نوخاسته ست!نمی دانست گیله مرد باصفای ما بیش از پنجاه سال دارد ودر عمر ادبی ش بیست سال هم سکوت کرده.از شعر سرودن شروع کرد و به داستان نویسی رسید وچه حیف و چه زود از میانمان رفت.دیروز دیدم که شرق ستونکی را به او اختصاص داده بود.خوشحال شدم که یادی از بیژن شد.معروفی با معرفت هم از وی یادی کرده بود.«خواهران این تابستان»کتاب دیگرش است.سبکش را نمی توان باکسی مقایسه کرد.رضا قاسمی حتی او را با هدایت مقایسه می کند که البته این قیاس به خیلی ازآن فرهیختگان برخورد و پاسخ ها دادند!شاید جرم بیژن نجدی این بود که اسرار هویدا می کرد...همسر او پروانه خانم در تلاش است تا دست نوشته های اورا چاپ کند.منتظریم

تیم ملی ...بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران با کلی لژیونر که القاب و سوابقشان را ناو اینترپرایز هم نمی تواند بکشد!حدود چهارصد دقیقه مهاجمانش گل نزدند.دریغ ازیک پاس پشت مدافعان یا شوتی از پشت محوطه جریمه که هم به تور بنشیند هم به دل.دریغ از یک حرکت مدرسه ای تمرین شده!در این فوتبال را با این مربی گری واین تمهیدات و این فدراسیون وتشکیلات گل بگیرید!خراب کنید این لانه شغال را!

پرژن بلاگ کم کم دارد به تاریخ می پیوندد.اولین مهاجرش لطیف بود.خوش آمدی.من منتظرم ببینم ماندانا چه می کند! نکته ای که می خواستم به اوبگویم این که دراین شش سالی که آنلاینم از تمامی کارهایم در دو فرمت ودر دو جا هم بر روی دیسک سخت هم درفضایی امن در وب بک آپ دارم!بلاگر هم خداراشکر سفت وسخت تر ازاین حرفهاست اگر فیلترش نکنند!در بلاگر برروی تمام بلاگرهای پرژن بلاگ باز است!!!

اعتراض که می کنند می گویند پرتوقعند!آخر مسمومیت با گاز اعصاب که با دستگاه تست تنفس اثبات نمی شود که اهالی روستای زرده را به حال خودشان وا گذاشته اید.گزارشی شرق* منتشر کرده درسالگرد بمباران شیمیایی روستای زرده و نسار دیره کرمانشاه.اگر اعصابتان ضعیف است نخوانید.گرچه می دانم می دانید چه نوشته ست...لعنت به تو صدام لعنت.

آدمهای الکی...برروی سلام وعلیک شان هم نمی شود حساب کرد.

*سایت روزنامه شرق مشکل داشت.مطلب آن مربوط به یکشنبه سی ویک تیر 86صفحه 22.دو روز متوالی ست شرق با صفحاتی نصفه ونیمه به لاهیجان می رسد.شایداثرات سهمیه بندی ست!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبه
خدایا خیلی نوکرتم!آقایی

گاو نه من شیرده را می ماند! تمام روز را هم به تو خوبی کند،آخر وقت جوری حالتو می گیرد که...مثال آن گاوی که در روز نه من شیر می داد و درپایان با لگدی سطل شیر را واژگون می کرد!

پرزیدنت شاکی ست.می گوید رسانه ای ندارد که از او دفاع کند.موافقم! تمام رسانه های طرفدارش فقط حمله می کنند!

بی خانمانی را دیدند گوشه ای نشسته ودر عین فلاکت،خدا را شکر می گوید!گفتند شکرت از بهر چیست؟گفت شکری که من می گویم از صد بد وبیراه به او بدتراست!!!*

خدایا شکرت خیلی آقایی نوکرتم!

عاشق صراحت کلامش هستم.ابراهیم گلستان.خوشم آمد،در سه صفحه شاملو را شست و رو به آفتاب پهن کرد و غیرو غیره!کتاب نوشتن با دوربین ش را بخوانید ضررندارد،بلکه مفید به فایده هم هست!

از چاله به چاه افتادیم!پارسال علیزاده واکبرپور مهاجمان استقلال بودند ناشکری کردیم،حاجی فتح ا..زاده بدترش کرد!برهانی و بیاتی نیا نصیبمان شد.پروردگارا امثال از دست تیم محبوبمان به کدام مسکن پناه ببریم؟ترامادل هم می گویند بدون نسخه نمی دهند!!!همان یوونتوس برایمان کافی ست!

سیمین دانشور عزیز در بستر بیماری ست.«عرصه بزمگاه خالی ماند/ازحریفان وجام مالامال»برای نویسنده رمان زیبای سووشون آرزوی سلامت دارم.مادر بزرگ نویسندگان معاصر است به حق وبه انصاف سبکی نوین پدیدآورد.

-------------------------------------------------------------------

* از کتاب اسرار المجانین! تالیف شیخ محمدرضا که هنوز به زیور طبع نیاراسته شده است!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ تیر ۲۹, جمعه
امکانات در حد تیم ملی!ولی نه ایران

اصفهان که بودم یکی دیگه از بچه های دوران قدیم رو که به خواست خودش اسم نمی برم ازش دیدم.ازدواج کرده بود.همسرش هم البته از هم دانشکده ای های بنده بود.دوست ما گفت چه آروم شدی!و برگشت به همسرش گفت اینو که می بینی توی دانشگاه یه حرف که بهش می زدی دویست و پنجاه تا جواب می داد!!!واقعا معنای این پست ئه سرین رو با تمام وجودم حس کردم.دیگه حوصله ای برام نمونده که بخوام کل کل کنم اما گاهی با شنیدن حرفهایی هنوز صورتم سرخ می شه.

صورتم سرخ می شه وقتی می بینم وزیر امور خارجه سرزمین جاوید برای یه مقاله روزنامه می ره بحرین دست بوس امرای عرب و معذرتخواهی می کنه.برادر من مقاله یه روزنامه با اظهار نظر رسمی متفاوته.تمام کشورهای عرب حوزه خلیج پارس ادعای مالکیت امارات رو روی جزایر سه گانه توی بوق و کرنا کردن،توی جنگ هشت ساله گربه رقصونی هاشونو دیدیم،و...حال باید بحرین تمامیت ارضی مارامورد تهدید قرار بده؟!بحرینی که مردمش اصالتا ایرانی هستند؟!دلار های نفتی شون رو توی خوزستان به اسم امه العربه الواحده خرج کنن و ملت ما رو به جون هم بیندازن؟!این عمل وزارت امور خارجه با هیچ مقیاسی و هیچ توجیهی قابل قبول نیست...

برای چهارمین دوره پی در پی به کره جنوبی برخورد کردیم (جام ملتهای آسیا رو می گم خوابی مگه؟!)

برای تسهیل در امر نظر گذاشتن رفتم به سایت هالوسکن و یه قالب نظردهی و ترک بک دانلود کردم .مطمئننا مشکلاتتون مرتفع شده دیگه! خدایی بلاگر به این بامعرفتی دیده بودین؟شب که می خوابم(همون موقعی که آقا پلیسه بیداره!)به فکر شمام که هربار سرمی زنین امکانات رفاهی تون در حد تیم ملی باشه!مخصوصا شما!

پرژن بلاگ چن روز هک شده بود.الان هم با این که درست شده اما کامنت نمی شه گذاشت.آقا ما هی می گیم از سرویس دهنده های ایرانی استفاده نکنید شما باز قبول نمی کنید!اون هکرها اگه خیلی واردن بیان بلاگر رو هک کنن.

شریعتمداری با مرعشی،ولایتی با جواد لاریجانی،جواد شمقدری با صفار هرندی در سه زمینه افتادن به جون هم!آی صفا داره تماشای دعوا آی صفا داره!به جون خودم اساسی دارم حال می کنم و چیز یاد می گیرم!
-----------------------------------------------------------------------------

دومین مطلب ماهم در روزنامه اعتدال چاپ شد.از لطف همیشگی آقا مهدی ممنونم

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ تیر ۲۷, چهارشنبه
آمدیم

سلام!!!

یه وقت فکرنکنین که گذاشتم کنار واینا!کلا مثل آقای آصفی تکذیب می کنیم!

ولی انصافا، للهی!چه حرفها که پشت سرما ننشستین ونگفتین.اجرکم عندا..!از شوخی مثل بند تنبون در رفته!جای همه تون خالی.اولاش البته حمالی و باربری بود ولی خب دیگه به محض این که همه چی سروسامون گرفت سیستم دودرو رو کردیم وفرار به سمت اصفهان.بدون تعصب وتعارف اصفهان شهر ایده آل منه خیلی خوشم می آدازش.لهجه قشنگ مردمش وشوخ طبعی تقریباهمگانی که باعث ایجاد فرصت هاوموقعیت های تکرار نشدنی می شه برای من!پنج روزی رو که اصفهان بودم درخدمت محسن عزیز بودم که حسابی مزاحمم شد!(مزاحمش شدم!).نتونستم طاقت بیارم وکرمم رو ریختم یه وبلاگ برای محسن درست کردم.البته باتوجه به وسعتی که در بعضی نواحی ازاین موجودسراغ دارم بعید می دونم که سالی یه بارهم آپ کنه ولی خب دینی بود بر طوق ما که ادا شد!

ازاین چند روز براتون بگم که متاسفانه جنگ داخلی عراق به شمال این کشور و بخش کردنشین اون هم منتقل شد که این وسط ترکیه نقش پررنگی داره.این ملت کرد نمی دونم کی می خوان رنگ آرامش رو ببینن؟بازهم ما ازیه تیم تعریف کردیم زرتش دراومد.آرژانتین تو فینال برعکس پیش بینی دقیق بعضی ها(اولیش خودم)دقیقا له شد!قیافه مغرور این دونگا که مثل لاتهای سرگذر محله های فقیر نشین کامپیناگرانده ست حالم رو بهم می زنه...آقا راستی نمردیم یه نیمه درست وحسابی از تیم قلعه نویی و دوتا تعویض پدرومادر دار دیدیم ازش!مبعلی خیلی خوب بازی کرد ایران هم انصافا چین رو نیمه دوم کوبوندتش(یکی از افعال مهجور نیمه سفلی طهران غدیم!)

اون قضیه سنگسار هم مرده سنگسار شده و زنه توی زندانه هنوز که بعید می دونم حکم ملغی بشه...(منبع: دوستان موثق تر!)

ازهمه دوستانی که این مدت توی این گرمای تیرماه حسابی مارو خجالت دادن ممنونم.مخصوصا آقا لطیف بااین کامنت آخریش و آلوچه عزیز و باقی بروبکس که درسمت چپ مشاهده می کنید که زانوبندی که به پای چپشون بسته اونارو ازحریفشون متمایزمی کنه!(چه قدر ور زدم!آب و هوا خوب ساخته دیگه!)

ازامروز فرت و فرت آپ کردن ما شروع شد!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ تیر ۱۹, سه‌شنبه
نوغان و نطنز

فردا ظهر به همراه یک عدد کامیون و کلی وسایل عازم نطنز هستم.البته اینا همش بهونه ست من اصلا قصد این که به برادرم سربزنم و اینا رو ندارم.من به صورت پنهانی قصد بازدید مخفیانه از تاسیسات هسته ای نطنز رو دارم!به هیچ کس هم قراره چیزی نگم!!! اونجا قراره آب سنگین و کیک زرد وگاز سبز و گو...از نزدیک ببینم!نمی دونم اصلا تو نطنز کافی نت پیدا می شه!یا روزنامه شرق سر ظهر به موقع می رسه دستم؟!بازی ایران و ازبکستان رو هم باید به همراه همسفر عزیز تر از جانم!جناب راننده کامیون از رادیو بشنوم!قرار بود یه مطلب واسه روزنامه بنویسم درباره بازی!ای بخشکی شانس!کولر هم که نیس...ولی یه گریز می زنم به اصفهان پیش محسن جونم!!!محمود هم که دانشگاست مشغول آماده کردن تزش.هی بهش می گم بچه جون دفاع نکن از تزت حمله کن!بهترین دفاع حمله ست!!!

دوستانی که بنا به دلایلی از قبیل Errorهای ویندوز و اکسپلورر،مشکلات ISPوشاید ...نمی تونستن کامنت بذارن و فحش و فضاحتشون رو نثار کامنت دونی،بلاگر،بیل گیتس و بنده! می کردن می تونن به اینجا یعنی وبلاگ سابق من که به لطف میهن بلاگ به برهوت تبدیل شده برن و کامنت بذارن و فحش و فضاحت های خودشون رو نثار میهن بلاگ کنن!اجرکم عندا...

برای تشویق تیم ملی یه آهنگی پخش می شه از تلویزیون که من همش فکر می کنم الانه که یه مار از توی تلویزیون بیاد بیرون!(ساعت دوازده و نیم شبکه خبر!)

با یه طلبه وبلاگ نویس افتادیم سر جر و بحث!این بار موضوع سنگساره.می تونید تو کامنت دونی مطلب آخرش پاره آجرهایی رو که به هم پرتاب می کنیم ببینید!تعجب می کنم فردی در سال 2007 با توجه به این همه امکانات وعصر ارتباطات و استفاده از اون چنین متحجرانه...شوری آش بالاسری هاشون رو به زبون آورده،اینا نمی دونم چی می گن؟!قابل توجه ئه سرین خانم و بقیه خانم های فعال در مورد حقوق زنان،اون خانم در تاکستان بنا به شهادت افراد موثق سنگسار شد.رییس دادگستری قزوین هم به تهران احضار شد.(منبع روزنامه اعتماد و دوست بنده که دراین شهر دانشجوست)دراین موارد یه ضرب المثل زیبای گیلکی هست که می گه:

بعده فراغ نوغان // تی ...ین سولاخ قوربان!*

-----------------------------------------------------------------

* بعد ازاین که نوغان داری(پرورش کرم ابریشم) تموم شد حالا وقتشه که قربون اون سوراخ ...ت برم!(من شرمنده م ولی خیلی مرتبط بود!!!)معادل اون نوشداروی بعد از مرگ سهرابه!!!(انصافا این ضرب المثل های گیلکی می زنه توخال!)

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ تیر ۱۸, دوشنبه
گندت بزنه میهن بلاگ

روی اسکناس پنجاه فرانکی فرانسه عکس آنتوان دو سنت اگزوپری (نویسنده کتاب شازده کوچولو یاهمون کارتون مسافر کوچولوی معروف) رو چاپ کردند.این یعنی برای فرهنگ خودشون و نویسنده خودشون ارزش قائلند.این جوریه که فرانسه که هزار سال قبل سرزمین قوم وحشی گل بود بعد از رنسانس در زمینه فلسفه همپای آلمان می شه و در اوائل قرن قبلی پرچمدار ادبیات جهان و دارای سه نسل متفکر تاثیر گذار می شه.و ما هنوز که هنوزه به سعدی و حافظ می بالیم و کماکان فرصت سوزی و نخبه کشی...

سرورهای میهن بلاگ تو آمریکا به کل سوختند.البته این چیزیه که خودشون می گن.کلی هم دلیل آوردن که هرچی تلاش کردیم نشد و اینا!(اونجای آدم خالی بند!)خلاصه این که هر چی تو هفت ماه نوشته بودیم دود شد رفت هوا(به صورت پراکنده حدود هشتاد درصدشو با فرمت ورد تو کامپیوترم دارم اما چه فایده؟!).کلا سرویس دهنده های وبلاگ توی ایران با این وضعیت قابل اعتماد نیستند.به نظر من ورد پرس و بلاگر خیلی بهترن(البته به شرطی که شرکت های ISPباهاشون مشکل پیدا نکنن).بلاگفا که هر چند وقت یه بار سر مالکیتش دعوا می شه.میهن بلاگ که تو زرد ازآب دراومد.مدیریت پرژن بلاگ رو چند ماه فرستادن آب خنک و...ختم کلوم اینه که فعلا سرویس دهنده خارجی!!!

تبلیغ روز: ریزش موهای شما دست خداست! شامپو یدا...!

آرژانتین رفت نیمه نهایی امروز صبح چهارتا به پرو زد.امیدوارم توی فینال برزیل رو له کنه!!!
****************************************************************

پانویس الکی!
مثلا امروز سالگرد 18تیربود!گور بابای هر چی حرکت دانشجویی!فقط یه ترم اضافه برای ماموند و روسیاهی!شب نامه شو بقیه زدن چوبشو ما خوردیم!(تقاص اونایی که من نوشتم و چوبشو یکی دیگه! خورد.خب خودش خواست اسمش پاش باشه!)کلا زرشک!شتر مرد حاجی خلاص!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ تیر ۱۶, شنبه
نوشین و یانگوم!!پیوندتان مبارک

توی پست قبلی در مورد چای گفتم.حتما می دونین لاهیجان به خاطر یه چیز دیگه هم معروف شده.درست حدس زدین کلوچه!خب حتما همه کلوچه لاهیجان ومخصوصا مارک نوشین اونو میل کردین یا حداقل تعریفش رو شنیدین.این کارخونه حدود 45سال پیش به همت مرحوم محمدعلی بیگلری(که لاهیجانی هم نبود!)تاسیس شد وطی مدت کوتاهی شهرت زیادی پیدا کرد.حالا چرا چای لاهیجان با این همه کارخونه وقدمت بیش از صدوپنجاه سال روز به روز داره به محاق می ره ولی کلوچه نوشین فقط با یک کارخونه الان به بیش از یکصد کشور دنیا داره صادر می شه و روز به روز کیفیتش انصافا بالاتر می ره؟!خب چون دست بخش خصوصیه.از نزدیک بنا به همکاری شرکتمون با این کارخونه(سرویس اینترنت پرسرعت بی سیم)با کارکنانش و چارت اداری اون آشنایی دارم.دقیقه ای بیکار نیستن وهمه دارن کار می کنن.مدیر عامل و منشی ها ومهندس ها و کارمندا توی یه محیط شاید صدوخرده ای متری با پارتیشن بندی همه در کنار همن.هدف مشخصه و شرح وظایف معلوم(برعکس پژوهشکده چای که قبلا گفتم).خب اگر چای رو هم دست چند تا بنده خدایی مثل مرحوم بیگلری و...می دادن شاید اوضاع از این خیلی بهتر بود.

آقا ملت می شینن پشت کامپیوتر اینارو سرچ می کنن!ما یه اشتباهی کردیم یه بار از یانگوم اسم بردیم!این موتور جستجوی گوگل باز حیثیت نداشته مارو به زیر سئوال برد.البته بماند که هرکسی بااون اهداف مقدس می آد وبلاگ من دماغش نافرم می سوزه!چون چیزی درباره خانوم یانگوم نیست وهمش شایعه ست!همین اسمی که دوباره بردم ازش احتمالا بازهم صف عاشقان سینه چاک پورنویانگوموفیل*!!رو به سمت وبلاگ من می کشونه.من فقط یه ربع از این سریال رو دیدم ومتوجه نشدم علت اقبال عمومی به این سریال چیه؟

آها راستی یه معبد یانگوم توی لاهیجان هست ببینیدش!

-این که با تو وحرفهات موافقه اونم همین جوری بی هیچ دلیلی،ضامن این نیست که حتما می تونه برات همسرخوبی هم باشه!شاید اصلا از حرفهات چیزی سردرنمی آره روش نمی شه بگه!

-محمدرضا!دختر خوبیه!همه جوره قبولش دارم.درسشم تازه تموم کرده...

-(حرفشو سریع قطع می کنم!)ببینم سربازی رفته؟!

-ای خداااااااااااا!!! توکی آدم می شی محمدرضا؟!ما رو بگو با کی داریم مشورت می کنیم!!!

«بزرگترین ترس من نه نادیده گرفتن،بلکه مقبولیت بیش از اندازه است»

«باب دیلن».ایییییییی ولللللل ای ول!

*دوستداران فیلم های ...یانگوم!(امروز اگه سانسور نشم دیگه هیچ وقت نمی شم!)
*******************************************************
به لطف این دوست عزیز اولین مطلب من در بخش ورزشی روزنامه اعتدال(معرفی بازیکنان تیم ملی در جام ملتها)چاپ شد.حالا کی باشه کم کم در این روزنامه تخته شه!(سابقه ما در دوران دانشجویی خیلی قویه!!)

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ تیر ۱۴, پنجشنبه
چای لاهیجان

سازمانی(شاید ارگانی!) ست در لاهیجان به نام «پژوهشکده چای شمال».زمینی در بهترین نقطه شهر به مساحت شاید بیش از شش هزار متر و بیشتر،چند ساختمان تازه ساز و مجهز به تمام امکانات رفاهی و...دارای نود نفر پرسنل و کلی دنگ و فنگ و ...مدیر و معاون و کلی مهندس دانه ریز و درشت و...با بودجه ای آنچنانی و کتابخانه ای بزرگ و امکانات تحقیقاتی. سرویس اینترنت و شبکه داخلی شان را برعهده گرفتیم(تنها شبکه داخلی بی سیم قابل حمل با فنآوری جدید در گیلان).چند باری به آنجا رفت و آمد داشتیم و دیدیم چه راندمان بالایی!دارند!!وجریان از چه قرار است.علننا و عملا همه بیکارند(خودشان به صراحت اعتراف می کنند.قربان صداقتشان!!).ریز ماجرا را شرح نمی دهم به رسم امانت داری.اما ببینید که راندمان کارشان چگونه است؟روز به روز وضع کارخانه های چای و کشاورزان بدتر و بدتر می شود.قاچاق چای بیداد می کند.کیفیت چای لاهیجان که شاید بدون اغراق در دنیا بی همتاست روز به روز پایین می آید.وام های کشاورزان یا پرداخت نمی شود یا درآمدی برای بازپرداختش ندارند.وضع بسیار اسفناک است.کشاورزان در عین داشتن دهها و شاید صدها هکتار اراضی باغ چای در پایین ترین سطح ممکن زندگی می کنندو...تغییر کاربری هم نمی توانند بدهند.نه امکانش هست نه اجازه اش.تصدی گری دولت یعنی این.فاجعه این است که نقش دولت کاملا در قضیه چای پررنگ است.خرید و فروش دولتی ست.اگر چای را به بخش خصوصی بدهند مطمئن باشید با توجه به استعداد اراضی منطقه و سابقه کشاورزی در این مناطق شاهد پیشرفت(ونه جهش!) در این منطقه سرسبز اما محروم شمال خواهیم بود.

-تیشرت قشنگیه!چند خریدی؟شیرینی به ما نمی دی؟پاشو برو شیرینی بخر!

-من نخریدم روز «زن»بود شوهرم برام خریده!!

_(صدای سوت و ...غرغر کمی با ادبانه!)

از پس شما خواننده های وبلاگ برنیام از پس همکارام بر می آم مطمئن باشید!

نمی دونم تو رده بندی محبوب ترین وبلاگها رفتم در بین صدتا وبلاگ یا زبونم لال...!!؟!هر چی هست توی صدویکم تا ششصدم پیدامون نیست!

-خیلی بی شعوری!افکارت مریضه!!به جون خودم مشکل داری!!!

بعضی از پستهایی که می خوام بنویسم رو نشون بچه ها می دم این هارو می شنوم!همینه که سانسورمی کنم!
*****************************************
یکصد ونهم هستیم!گزارش لحظه به لحظه از وبلاگ هفت رنگ!!صدای ما را از لاهیجان می شنوید!

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ تیر ۱۲, سه‌شنبه
صدتا مایکل مور خپل!!رو با یه تار موی اورهان پاموک عوض نمی کنم

«نویسنده همین که کار را با زخم های درونی خود شروع می کند،دانسته یا نادانسته به انسانها عمیقا اعتماد کرده است.ادبیات حقیقی به اعتمادی خوش بینانه و بچه گانه متکی ست،اعتمادی در این باره که انسانها بهم شبیهند»گوشه ای از سخنرانی اورهان پاموک برنده جایزه نوبل ادبیات 2006.نویسنده یعنی این نه مغرورانی که آن قدر پیچیده می نویسند که وقتی نفهمی،می گویند شاید برای تو ننوشته ام،تو حسم را نمی فهمی،حتما درکت پایین است و...شاید چیزکی هم نثارمان کنند.نویسنده خواننده مداررا دوست دارم.مثل اورهان پاموک.

پایه دوستی آن هنگام می لرزد که اعتقادت را به حرف دوستت از دست بدهی در عین حالی که دوستش داری و این آغاز دوراهی ست...

گاهی فکر می کنم توی یه نمایشنامه یک نفره مونولوگ وار،سیاهی لشکری بیش نیستم...سیاهی لشکر زندگی خودم!

مملکت شبیه تکیه شده .همه می نالند.راننده ها که دیگر خسته مان کردند بس که از بنزین گفتند...و نالیدند...پس چه کسی مشکل ندارد؟!ما برای که بنالیم؟!زندگی بی درد دیگر چه چیز مزخرفی ست؟!سئوالات بی ربط تر از این دیده بودید؟!

راستی پوپولیست هنرمند مایکل مور هم به ایران می آید!ایران یا جای من است یا جای این مردک خپل ...فلان[…]و...(یکی منو بگیره تا بیشتر سوتی ندادم!!!)
درمسابقه برترین وبلاگها تا الان در رتبه یکصدو نود وهشتم هستیم به گواه آمار.ازهمه دوستانی که رای داده اند ممنونم.مخصوصا همکارای با معرفت ما در لاهیجان!!!که ما را حسابی داخل آدم حساب کردند!این مسابقه تا جمعه ادامه داردو در آن روز نتایج نهایی اعلام می شود.خوشحالم ازاین جهت که ده نمکی وبلاگش زیرمونه داداش!!!

چه پستی نوشتم .مثل سالادی مرکب از شلغم،گلابی،خرمالوی نارس!و زهر هلاهل!!!
***************************************************
خبر رسید تا ساعت دونیمه شب به رده یکصدوهفتادم رسیدیم.اما ده نمکی از ما جلو زد!
الان ساعت یک ونیم چهارشنبه صدو پنجاهم هستم از ده نمکی جلو زدم!!!یه بوق هم براش زدم!!!
روز مادر رو به مادر عزیزم تبریک می گم.مادری که اگر بامن نبود شاید الان جای خوبی نبودم...

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ تیر ۱۱, دوشنبه
اشکنه و بنزین و مصدق

کتاب بسیار خوبی سه سال پیش از طرف یکی دوستان به دستم رسید به نام «جامعه شناسی خودمانی» نوشته حسن نراقی(که سال پیش گمانم پی نوشته آن هم ازاین نویسنده منتشر شد که هنوز فرصت مطالعه آن را نیافته ام).این کتاب با لحنی مطایبه آمیز و انصافا زیبا و موجز به نوعی واکاوی در میان جامعه ایرانی دست زد.خصوصیاتی را از مردم و اخلاقیات و واکنش های آنان را برشمرد با دیدی نقادانه.بعد از مطالعه چندین و چند باره کتاب علاقه مند به جامعه شناسی و مخصوصا در بخش سیاسی آن شدم.مخصوصا تاآنجایی که دریافته ام ایران و ایرانی سیاست زده و علاقه مند به سیاست هستند.نمونه آن را هنگام جلوس در تاکسی خواهید دید!!!گذشته از این حرفها حدود یکصد و دو سال از انقلاب مشروطه می گذرد.انقلابی که درآن زمان به گواه تاریخدانان و آگاهان دارای اهدافی مترقی بود و از جمله حرکتهای پیشرو در زمینه دموکراسی خواهی و عدالتخواهی بود.به سرانجام آن می پردازیم که منتج به حکومتی تمامیت خواه(توتالیتر) شد.دلایل زیادی در یکصد سال اخیر در این مورد ذکر شده است.اما نگاه این مطلب به خلقیات جامعه ایرانی ست.خلقیاتی که باعث ابتر شدن دموکراسی در ایران شد وهنوز با این مشکل دست و پنجه نرم می کنیم.(خودمان با اخلاقیاتمان)ما ذاتا انسانهایی محافظه کار و فرد گرا هستیم.محافظه کار از آن جهت که کمتر تن به ریسک مخصوصا در صحنه اجتماعی می دهیم.انواع توهم های توطئه اجانب،ترس از بگیر وببند،ترس از دست دادن جان و مال و...فرد گرا از آن رو که همه قائل به خود و پیروی دیگران ازآنچه خود می گوییم.ونیز عدم وجود «تفکر انضمامی».نوعی تفکر که در گوشه آن حقی برای دیگران قائل شویم.مشکل در فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاست.امری که باید در طول زمان بدان پرداخته شود و یک شبه و حتی ده ساله اصلاح نمی شود.افکار و اعمال ما ایرانیان با تعاریف دموکراسی که در پست پیشین آوردم دارای مقادیری تضاد و تباین است.نکته دیگری که می توان بدان پرداخت جزم اندیشی ذاتی ماست.نتیجه گیری ها و قضاوتهای صفر و یکی.در حالی که جهانی که درآن زندگی می کنیم جهان نسبیت هاست.یا سپید را می شناسیم یا سیاه،یا فلان چیز بد است یا خوب در حالی که همه این ها نسبی است.مخصوصا قضاوت در مورد اشخاص.به طور مثال:مصدق زمانی خوب بود دو روز بعدش بد شد!اوایل انقلاب نامسلمانی بود که نماز خواندن بر جسدش حرام بود!الان دارند حلوا حلوایش می کنن!!!در حالی که مصدق یکی بود از میان من وشما.خوبی داشت،بدی داشت،درست تصمیم گرفت،اشتباه کردو...مشکل ما در صف بندی جهان است .تقسیم بندی شرق و غرب،دوست دشمن.هرکه با مانیست برعلیه ماست و...این اخلاق ایرانی (به نظر شخصی من البته) باعث عقب ماندگی ما از کاروان دموکراتیزه شدن است.

به حول و قوه الهی در زمینه تولید اره اوره شمسی کوره!در دنیا مقام اول را به دست آوردیم.بماند که بنزین نمی توانیم تولید کنیم اما تولیدات پتروشیمیایی آروماتیکمان در دنیا اول است!!!پوپولیست بزرگ هوگوچاوز دست در دست رفیق محمود ما را بدین افتخار عظیم نایل کرد.قله دیگری فتح شد

شعر نامرتبط: نونم نداره اشکنه // ...وزم درختو می شکنه!(شرمندم!!!)

محسن کدیور با این مطلب در شرق دموکراسی و دین را به نقد کشانید.

برچسب‌ها: , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> ><$I18NNumComments$> <$BlogItemControl$>