«من و حلاّج یک چیزیم ولی جنونِ من موجب خلاصِ من شد و عقلِ حلاّج موجبِ قتل او» شبلی
هی می گفتن سَرده سَرده.گفتم شما یخبندان ندیدین،اینجا که سرد نشده.هی گفتن سَرده.حالا شد دوازده درجه زیر صفر تا ملت شمال بدونن زیر صفر یعنی چی؟اکنون اگر بگویید سردمان است ما تایید می کنیم سردتان است.نا سلامتی بچه ی سرماییم جانِ خودمان.
چت روم(تالار گفتگو) یاهو را گویا مسدود کرده اند.و ملت عاشق که خط و ربط نداند، شب تا صبح هی می گن پیشنهاد تعویض اَد لیست(Add List).نگو...اشعار مرتبطی را که تازه سرودیم در این باره تقدیمتان می کنیم (هم کلاسیک و هم اِگزیستانسالیسمِ پست مدرنِ فولکلوریک)* :
بوَد آیا که در چت روم ها بگشایند؟ / گره از کار فروبسته ی ملت بگشایند؟
نه بردیا نه هستی،اَد لیستو بچسب دو دستی.
محسن نامجو دوباره برگشته،در شب یلدای چلچراغ هم شرکت کرده بود،سیمایش هم کمی تغییر کرده صدایش که همان است.این بچه متاسفانه رویش خیلی زوم شده خودش خوش ندارد گمانم.دنبال جای آرامش است بنشیند بنوازد تحقیق کند درس بخواند پیشرفت کند.خیلی به کلامش توجه می کنند کمتر کسی به موسیقی نوی او توجه می کند.البته خودش کمی خبیث است به خاطر همین دوستش دارم این جیگر عقاید نوکانتی را.بچه م موزیسین خوبی ست ها.
توی یکی از این گنجه ها داشتم از سر بیکاری می گشتم،جعبه چوبی کوچک خاتم کاری ای را دیدم که در دورانی که پدر سیگار می کشید(قریب به چهل و اندی سال متمادی) انباریِ سیگارش بود.کمتر از مارلبورو و وینستون اوریجینال هم داخلش نبود.یادم است روزگاری با مِداد برپشت در جعبه شکلکی کشیدم و چه قدر هم سر این جریان کتک خوردم.با پاک کن(فرنگی ها اِرِیزِر می گویند نه؟) خیلی راحت می شد پاکش کرد.پدر است دیگر وقتی دست به کتک می برد که این چیزها را نمی شنید،می زد.خواستم با پاک کن پاکش کنم.یاد آن کتک ها افتادم پوزخندی زدم و بستمش...
بِدین رواق زِبَرجَد نوشته اند به زَر / که جز نکوییِ اهل کَرَم نخواهد ماند.
دنبال دکتر روانپزشک مطمئن می گردم برای روزای مبادا.
-----------------------------------------------------------------
پا نوشت:
*حال کردی چه قدر از این اسم خارجکی ها بَلَتَم؟
برچسبها: Culture, Link, Memories and Viewpoints, Satire