هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه
نامادریِ نا مهربان

حرفهای من نگفتنی ست

بالاخره بعد از مدتها یک مَرد پیدا شد توی جبهه ی مشارکت. مهندس صفایی فراهانی با صراحت و خونسردی و شجاعتی که از یک مدیر انتظار می رفت در برنامه ی نود پَته ی آقایانِ سرباز خدمتگزار رو ریخت روی آب.در این مدتی که صفایی عهده دار ریاست کمیته ی انتقالی بود،رسانه ی ملی حتی یک مصاحبه ی پنج دقیقه ای رو از ایشون پخش نکرده بود و همگان فکر می کردند علت العللِ آسیب ها و ندانم کاری هایی که فوتبال کشور ما دچارش شده،این فرد و اطرافیانش بوده.مخصوصاً آقایون ورزشی نویس هایی که برای اندکی پول ودلالی بازیکن و... شمشیر رو از رو بسته بودند و با ادبیات لُمپنانه،حسابی ایشون رو خجالت داده بودند.یادمه چند سال پیش موقعی که صفایی داشت از فدراسیون کناره گیری(و نه استعفا)می کرد گفت فوتبال رو به نامادری ش می سپارم وهمان هم شد،دیدیم که آقایان مهر ورز با فوتبال ما چه کردند.بعد از این همه مدت در اولین فرصتی که حالا به مدد شانس یا سیاست عادل فردوسی پور به صفایی داده شد با ارائه مستندات و صحبتهای مستدل و منطقی به افکار عمومی ثابت کرد که تشنگان قدرت اصلاً علاقه ای به خدمت ندارند.چیزی که یکی از اعوان و انصار فخیمه ی اونها (کیومرث هاشمی)علناً به صراحت گفت وقتی آقای علی آبادی نتوانستند فدراسیون فوتبال رو در اختیار بگیرند عملاً تشکیل تیم ملی فوتبال و انتخاب سرمربی موضوعیت خودش رو از دست داد.خوشحالم از دوجهت،یکی داشتن مدیری در حد استاندارد که نه شرافت شغلی خودش رو فروخت و نه منافع ملی رو به منافع خودش ترجیح دادو صبر کرد و همه تحقیر ها توهین ها و تهمت ها رو شنید و در موقع مقتضی شرافت مندانه جواب داد و دفاع کرد و دیگری رو شدن دست آقایان عدالت ورز.دوشنبه شب پرده ای برافتاد واسراری عیان شد.ما که فریاد می زدیم در این جا که آقایان...یک مشت دلالند،فاسدند،از عمله اَکَره روزنامه چی هاشون بگیر تا چاقو کش ها و عربده کش های ورزشگاهها تا باند بازیکنان،مربیان و مدیران و مسئولان.دوشنبه شب مشخص شد که حق با چه کسی ست و من هم انگیزه ای پیدا کردم که دوباره از این فوتبال بنویسم.در ادامه ی مطالب درباره ی فوتبال فقط انسان های سالم این فوتبال رو معرفی می کنم.

این روزها بازار انتقاد گرمه.توصیه من به شما جوانان این است که این مجموعه ی گفتارهای دکتر نیک فر رو درباره ی اندیشه ی انتقادی در سایت رادیو زمانه حتماً دانلود کنند و بخونند.شاید فرجی شد.بنده به شخصه بعضی انتقادات و مجادلات و مباحثات وبلاگی رو بیشتر جدال مابین دو شوالیه ی قرون وسطایی می بینم که سوار بر اسب با نیزه ی شش متری به سمت هم می تازند(مجادلات دو سویه) و یا گاهی مثل دیوانگان با سر به طرف دیوار سیمانی می کوبند(مجادلات تک سویه).

سکوت گاهی نه علامت رضایت و نه نشانه ی نادانی،بلکه نوعی برخورد خشن سیاسی می تواند باشد.

پدر حالش بهبود یافته.ممنونم از شما که بنده را شرمنده ی خود کردید.

حرف های من نه،گفتنی ست.

--------------------------------------------------------------------

خبر مثل همیشه بَد...شاید هم ما خوبی ها را نمی بینیم.زمستان رسید و اکبر رادی ما را ترک کرد برای همیشه.البته به قولی قدر و قیمت بلبل به گوشتش نیست به الحانش است.امیدوارم زمستان ادبیات ما فرا نرسد.چه دردناک بود وقتی از رفتن نجدی گفتم که رفته و دوستی گفت رادی که هست رفیق یک ماه نشد رادی هم رفت.


برچسب‌ها: , , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی