هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه
دوست عزیز فرکانست ما را اذیت می کند

نی من منم نی تو تویی نی تو منی // هم من منم هم تو تویی هم تو منی

خیلی بَده آدم زیر نظر باشه،از اون بدتر اینه که حتّی در مورد فرکانس ریاحینِ صادر شده از امعاء واحشاء آدم نظر بدن،لینک کنن وانتقاد.یکی از دوستان این اتفاق نامیمون برایش افتاده اونم به وسیله ی یه دو سه نفر با هفشت شخصیت مجازی متفاوت با جن.سیت های متفاوت تر.خدایا نیاور

مسابقات فوتسال دانشگاهها بود.هم تیمی داشتیم که شوتهای بسیار قوی می زد.در حد بازیکنان معروف.وتنها خاصیتش این بود،به گمانم مغز نداشت.هنگام گرم کردن خیلی سفارش می کردیم به ما شوت نزندو کمی مراعات کند و هنگام بازی به حریف بزند.شوخی شوخی شوتی زد به صورت دروازه بانمان که تا سه روز نام خود را فراموش کرده بود.

مصدومیت تو فوتسال تفسیر این دو حرف است// با دوستان خصومت با دشمنان مدارا

فیلم هفت را دوباره دیدم.ساختن همچین فیلم هایی کم پیش می آید.واقعاً تاثیر گذاره.کوین اسپیسی فوق العاده بود.

کپی پدرخوانده،کلفتی پرونده،کوکوی دوشب مانده،ملی پوش بازنده،دولت شرمنده...وفکر نکنم که آینده...ازآن ماست.

فهمیدن سنّت انسانیِ خود سخت است ولی نه غیر ممکن.سنّت را که فهمیدی متعالیش کن بعد می توانی انتقاد کنی.امری ست درونی وشخصی.به من هیچ ربطی ندارد.سعیدیِ سیرجانیِ خدابیامرز سنّت خود را خوب فهمید وآن گاه انتقاد کرد موقعی هم که به واسطه ی زور زیر حرفش زد همه می دانستند حرف اکبر آنی نبود که در «هویت» گفت.بر عکس آن هم موجود است.احمد فردید.هیچ گاه نه سنّت خود رافهمید نه به اشتراک گذاشت نه منصفانه قضاوت کرد.گذر زمان است که سره را از ناسره باز می شناساند ونه مطالب من وتو و او.

مرتضی مردی ها مرد شریفی ست وروشنفکری برای من قابل احترام.خوشحالم که با کتابها ومطالب او به دنیای سیاست وجامعه شناسی وفلسفه پا گذاشتم ونه شریعتی.این تازه ترین گفتگوی اوست.برای من حکم استاد را دارد وچشمم همیشه به دهانش دوخته ست در پیش او جوجه کرکسی بیش نیستم.نظریه ی عدم قطعیتش را خیلی می پسندم ونوشتارهایش در باره ی لذت جویی انسانی و نیز مباحثات زیبایش در باره ی عقلانیت ومخصوصاً مکتب متعالی لیبرالیسم.
******************************************************
پلاس نوشت:
قیصر امین پور درگذشت.خدایش رحمت کناد
در بلاگ معرفی کتاب مطلب تازه ای نگاشتم

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه
فلان فلان شده حلالم کن وکوروش تو هم بگیر بخواب

ساعت نه شب بود.جمعه.آنلاین بودم ودرحال وبگردی.نرم افزار پیام رسانِ سریع یاهو(Messenger) هم روشن(آنلاین)بود.از لیستم حدود هشت نفری هم آنلاین بودند.با یکی شان از این میان درحال گفتگو بودم که گفت فلانی یانگوم شروع شده من می روم.خب طبیعی ست سریال محبوبی ست.دقایقی بعد همه ی کسانی که آنلاین بودند رفتند،این هم طبیعی ست.درعجبم روبات ارسال فیلتر شکن که شبانه روز آنلاین است چرا رفت؟به نظرم در هفته های آینده *Yahoo!helperهم به جمع بینندگان خواهد پیوست.

طبّال بزن بزن که نابود شدم // بر تارِ غروبِ زندگی پود شدم

عمرم همه رفت خفته درکوره ی مرگ// آتش زده استخوانِ بی دود شدم «کارو»

قضیه ی کُردهای عراق،ترکیه،سوریه وایران،شاید پیچیده ترین مساله سیاسی ست که تابه حال دیده ام.ملت کُرد خیلی مظلوم وتنهاهستند واز سَرِ سادگی به برخی به عنوان سردمدار اعتمادمی کنند.این تخم جدایی طلبی را نمی دانم چه کسی در بینشان کاشت وداشت که حالا سوء استفاده گران درحالِ برداشتند؟

نور سلطان گُشاد بایُف شدم.در برخی از کارهای روزمرّه

درانتخابات ریاست فدراسیون فوتبال،رییس سازمان تربیت بدنی(مجموعه ی بالاسری فدراسیون)کاندیدا شده ست.مثل این است استانداری برای عضویت در شورایِ شهرستانی کاندیدا شود.این فوتبال را رها کنید.نامادری چه بلاهایی که سر این ورزش محبوب نیاورده ست.

تا حالا برخورد کرده اید یکی تماس بگیرد با بدوبیراه ودعوا و...بخواهد حلالش کنید؟نشده؟برای ما شده.

روز جهانی کوروش بزرگ است.اگر پنج سال پیش بود الان چه ها که نمی کردم. اما خب آن موقع بیست سالم بود وکوروش هم جوانتر وسرزنده تر .کوروش پنج سال است در ذهنم خوابیده.خوابی مشوّش.خوابی در هیاهو

اگه سر نزدی اشکالی نداره،نظر یادت نره ها.(حوغ)

********************************************************

پانوشت:

*Yahoo! Helperهم روباتیست برای کمک به کاربران تازه وارد وجواب دادن به سئوالات آنها(به خزعبلات من هم خیلی محترمانه جواب داد)

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ آبان ۵, شنبه
پرومته ی نم نم وپریشان

قَدَم از طریقِ وفا مکش سویِ عاشقانِ جفا کَشا

با دوستی گفتگو داشتم درباره ی روش درس دادنِ اساتید وحضور وغیاب درکلاس.دانشجویی بودم که رکوردم دردنیا بی نظیر است.هر استادی بود فرقی نداشت، من پنج دقیقه ابتدا وانتهایی کلاس ، آن هم یک هفته درمیان سرِ کلاس حضور داشتم.درس قوانین مدیریت وهمچنین اقتصاد عمومی را درمجموع شاید زیرِ یک ساعت درکلاس بودم(چیزی حدود پنج واحدِ درسی).اما استادی داشتیم در درس هوا واقلیم شناسی به نام دکتر نادربیرودیان دکترای منابع طبیعی(اگر خاطرم باشد هیدرولوژی جنگل) از آمریکا.مردی سالخورده وکمی ناخوش احوال.این قدر نازنین وعزیز وبا سواد وباکلاس بود که هرچه بگویم کم است.با لرزش دستی که به جا مانده از بیماری پارکینسونش بود وقتی پای تخته گچ را به دست می گرفت مانند یک جوان بیست ساله شاداب بود.در سخن وری وتشریح درس بی همتا و...کلاسش را تا توانستم رفتم و در درسش نمره ی ماکزیمم آوردم.حق این بود که دراین وبلاگ یادی از دکتر بیرودیان عزیز شده باشد به رسم به جاآوردن دینِ شاگردیش.

منزّه ومبرّا نشان دادن در میان گروه دردیست بی درمان،آفت مردمان شده ست ،اپیدمی شده ست.کسی این بین دنبالِ جبرانِ گناهش نیست.خدا انسان را آفرید وانسان توجیه را .

در تبلیغات تلویزیونی از پروتئین و ویتامینِ شامپو ها زیاد صحبت می شود.به عنوان کسی که دراین زمینه با پزشکان متخصص زیاد سروکله زده ام،این را می دانم وجود چیزی به اسم ویتامین یا پروتئین وتاثیرِآن درمواد شوینده حرف مزخرفی ست.خوشحالم درعین حالی که رو به طاسی می روم (نم نم وپریشان) ،ذره ای از این آشغالها به سَرَم نزده ام.

به فاحشگیِ* تن وذهن در طول روز تن در داده ام.شب خودم هستم،روز نمی توانم خودم باشم،غمِ نان نمی گذارد.انسانیتم را در طول روز پامال می کنم وشب دوباره می سازمش.مثل پرومته.هر روز عقابی جگر انسانیتم را بیرون می آورد وشب دوباره از نومی روید.تا کی این تسلسل؟تاکی؟آیا زندگی منشوری ست در حرکت دوّار؟چرا؟

*************************************************

پانوشت:

*این واژه از بس کاربرد اِروتیک داشته است زشت شده.معنایش نه آن است که درابتدا تداعی می شود.

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبه
من مشروط شدم پس اغتشاش گرم

دندانِ چپِ دریچه کور است // آدینه ی کهنه بی حضور است

گویی که جهان همه معماست // این ها همه آفت سماوی ست

اوضاع وخیم است.آقا خانم خیلی وخیم است. طبل جنگ زیر دست راست است.راستی های جنگ طلب.بنیاد گراهای دینی.حوصله ی واکاوی ندارم...حوصله ی هیچ چیز را ندارم.

مشکل ما زنده گانند نه مرده گان.مرده گان مرده اند وجبر تاریخی چیز مزخرفی ست.رودخانه هیچ وقت تکرار نمی شود تاریخ رودخانه ست.نمی شود پای را دوبار درآن فروکرد...نمی شود نمی شود،اصلاً نمی شود.

مطلب قبلی بوسیله دوست عزیزی در بالاترین گذاشته شده بود و کمی اقبال داشت که فیل.تر نشدیم.ممنون دوست عزیز ازاین که گفتی در اداره فیل.تر کنی(فیل هواکنی سابق)آشنا دارم.

دانشگاه پلی تکنیک گفته ست اغتشاش گران حدود پنجاه دانشجوی مشروطی واخراجی بوده اند.من دو ترم سابقه ی مشروطی دارم.خوشحالم که در دسته بندی سیاسی کشور عزیزم بالاخره جای گرفتم.

قالب نوشتن را دارم کم کم عوض می کنم.خشنودیم به خشنودیش!

داوود هرمیداس باوند درباره ی خزر نوشته ست(جزء مطالب پایین صفحه ست). باوند را در امر سیاست وروابط بین الملل از کسانی می دانم که سَرَش می شود.

این خود سانسوری هم ما را نمود.چه درکامنتهایمان چه درپستهایمان.به امید روزی که بشود نظرمان را یک درصد هم که شده باخیالِ راحت بگوییم.

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ آبان ۱, سه‌شنبه
چه غریب ماندی ایران

بیا و کشتیِ ما در شط شراب انداز // خروش و هلهله در جام شیخ وشاه انداز

غلامحسین مختاباد شروعی دوباره ...صدای دلچسبی دارد.با مدرک دکترای موسیقی از اروپا به ایران برگشته وکنسرتی برگزار کرده.یاد شبانگاهانش به خیر و تا کی به تمنای تو...مرد فاضل و نازنینی ست.

هم زمان سه کتاب وچندین مقاله را می خوانم.محاسبه بفرمایید این مغزِ فندقیِ نداشته چه می کشد؟!فسفرِ اضافی خدمتتان هست؟!

قضیه خزر جالب شده!پوتین از ما درخواست کرده دربیانیه ی پایانی حرفی از معاهدات سال 1941 که درآن سهم ما پنجاه درصد بود نیاوریم.وماهم کتبی قول دادیم بلی وشفاهی قول!گرفتیم که درقضیه هسته ای حمایتمان کند.ازآن طرف پوتین با اروپا وآمریکا نرد عشق باخت! کتبی تعهد گرفت سپرموشکی آمریکا برقرار نشود وکتبی قول داد که درتحریم های دوره ی سوم از اروپا و آمریکا حمایت کنند!«چه غریب ماندی ایران،چه غریب... نه غمی نه غمگساری...نه به انتظارِ یاری نه زیار انتظاری»

این دوست ما آپ کرده.چه خوب!قدیمی ترین لینک ماست به گمانم از روزگار بلاگ قبلی!فقط کمی محتاط است.نمی دانم با این قلمِ خوب چه می گوید که...؟!بسیار بچه ی سایلِنتی ست!مثل خودِ ما(البته در وقت خواب ومَمات!)

جایی شروع به فعالیت کرده ام.جایی که هنوز در محیط مجازی شناخته شده نیست وقرار است من بشناسانمشان!پراگماتیست هستند(عمل گرا).دوستان محیط زیستی به گوش باشند که لینکی جدید با افرادی دوستدارِ محیط زیست دارند می آیند،بروید کنار لطفاً!

این جاهم شروع به ذرّت پراکنی کرده ام!البته بنده کوچکتر از آنم که...وبار ها درمنبرهایم این موضوع را فرموده ام!

«رمیِ جمرات» بودیم «کفرِ ابلیس» هم شدیم!


برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه
کتاب خفن ولباس فاخر

لحظه ای آسمان تو بنگر چهره ی ارغوانیم

ناخبرداری!زنگ زده بود به الو...اعتماد.تلفنش را چاپ کرده بودند.عتاب آلوده به نوشته ی مهاجرانی (دقیقاً پایین صفحه ست)انتقاد کرده بود که: چرا درزمان وزارتش به کتابِ آلیس!* مجوز چاپ نداده تا حالا تاسف بخورد.درتعجبم اعتمادی ها تلفن های مرا چاپ نمی کنند،اما همچو مطلب احمقانه ای را...!!!آخر مردک!نمی دانی حرف نزن! ترجمه ی کتاب اولیس نوشته ی جیمز جویس را جناب دکترمنوچهر بدیعی هنوز به پایان نرسانیده وبعید است کار را بااین اوصاف نشر واحترامی که برای مترجم قائلند وجماعت کتابخوان تمام کند.به باورِ من اگر بگویند چه چیز دردنیا «خَفَن»! است؟بدون تردید می گویم اولیس.واقعاً خواندنش پِدرِ آدم را درمی آورد ترجمه ش که جای خود دارد.مطلب مهاجرانی را بخوانید کم کم دارم بااو آشتی می کنم!

درباره ی محیط زیست دوست ندارم دیگر زیاد نظر دهم.به قولی اصلاً:«ندیدیم نونِ گندم،اما خوردیم دستِ مردم!!!»**

از ترس سید عزیز واژه پردازی ام را اصلاح کرده ام وآواها را به کار می برم!سید نکته سنج است خیلی.سبک کامنتهایش را دوست دارم.

لاریجانی استعفا داده.لابد به اسبِ پادشاه گفته اند یابو!برادر منظور پرزیدنت با تو نبوده!تو که باغِ فِسّه*** ودانشگاه آزاد نداری!

چیزی جز حَبلُ المَتینِ گیسَت نیافتم. آویزم؟نیاویزم؟خودت بگو...

داستانِ پادشاهی بود که خیّاطی رِند برایش لباسی ندوخت! وتنش کرد. شاه هم با بلاهت باور کرد واطرافیان ودرباریان هم از ترسِ اتهامِ نادانی،به شاهِ لخت وعور می گفتند: به به چه لباس زیبایی!(انیمیشنش را رسانه ی ملی دردوران کودکی بارها پخش کرد وچه خوب!)نوشته ی هانس کریستین آندرسن بوده داستانش شاید.پادشاه بااین لباسِ فاخر! درمعرض عموم رفت.کودکی از سَرِ کودکیش وجهان بینی نامغرضانه اش وصداقتی که هنوز لکه ای به آن وارد نشده(دلیلش هم فقط وارد نشدن به عمق جامعه بوده و کالایی نشدن ارتباطاتش بوده وبس)دربالای درختی ندا داد :آی مردم پادشاه که لباس نداره!!.من آن کودکم چون هنوز کودکم...بربالای درخت نشسته ام ومی بینم سهممان را از دریای خزر...دلیل کودکی ام در عین پیر بودن هم لابد مبرهن است!

*************************************************

پی نوشت(باید از سر نوشت!)

*لابد بنده ی خدا با آلیس در سرزمین عجایب اشتباه گرفته.قربان لُپش با آن اشتباهش!

**می دانم هیچ ربطی نداشت،ولی دارد ها!

***همان پسته ست به لهجه ی اصفهانی ها(پیرمردهایش البته!)

****این لینک درباره گلوبال وارمینگ وجایزه ای که ال گور برد درسایت رادیو دانشجویان دانشگاه مریلند جالب بود.

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم

با این حال وروزی که دچارش هستم و انصافاً حالِ توضیح دادنش هم نیست یه دوستی هم این وسط به ما لطف نموده.سربسته بگم دوست عزیز،ژورنالیسم با علم سرسازگاری نداره.علم یه مبحثه،ژورنالیسم یه مبحث.علم احتیاج به بوق و مخاطب نداره همین.کمی درباره ش فکر کن.من با ال گور خصومتی ندارم و دلسوزی اون برای محیط زیست رو می ستایم.نه نئو کانسرواتیست هستم و زیرِ علم جرج بوش ونه دموکرات که برای لشکر ال گور وهیلاری کلینتون بجنگم.با بنیاد جرج سوروس هم رابطه ای ندارم(که ای کاش داشتم ویه بورسی می گرفتم!).حالا بیا گزیده مطلب منو با رنگهای شاد وبه صورت بولد! در بلاگت درج کن ومنو مخاطب قرار بده وکامنت جمع کن!(کپی رایت ماهم نوش جونت!).من وبلاگ نویسی یا بلاگری رو برای دلِ خودم انتخاب کردم وگرنه نشریات زیادی بودن باهاشون همکاری داشتم چه بااسم مستعار وچه واقعی.دغدغه ی نام ندارم که مشخصاتم را هم کم کردم.خوانندگان وبلاگِ من هم یه تیپ خاصی هستند که به صورت عامیانه(جسارت خدمت هیچ کدومشون نشه)باهم راحتیم.باورکنید گاهی اوقات مطالبی می خونم ازشون اگه مخالفتی داشته باشم به صورت کامنت خصوصی یا ای-میل باهاشون درمیون می گذارم وهیچ وقت علنی نمی کنم.سواد وفهمم درباره ی مسائل روز همین قدره وتلاشم اینه که بیشتر بخوانم وبدانم(باز رفتم بالای منبر!).دوست دارم پیچیده ترین مسائل را آسان فهم وبازبان طنز بنویسم اگر جایی مطلبی نظرم راجلب کرد حتماً لینک می کنم تا بقیه بخوانند.نظرهم نمی دهم درآن باره.از نقدشدن ابایی ندارم وخوشحالم دوستانی که به من سرمی زنند هرکدام درابعادی از من بسیار سرتر وباسوادتر هستند.نگاه کنید به پنجاه وخورده ای لینکی که گذاشته ام.کامنت هرکدامشان برایم از هرچیزی باارزش تر است حتی اگر عتاب آلود باشد.همین دوست عزیز.بازی رایک نفره ادامه بده!

این خبر باورکنید آن سه ساعت خوابِ شبانه روز را هم از سرم پرانده ...

گفتگو با بابک امیر خسروی درباره ی سوسیال دموکراسی.خیلی منسجم بود منتهی بخش آخرش که درباره ی ایران بود دچار خودسانسوری شاید.اما حاوی مطالب خوبی ست از مارکس وکائوتسکی واولف پالمه(سردمداران سه مدل از سوسیالیسم)

ما کرمانشاهی ها نوبل را هم بردیم!خانم دوریس لسینگ برنده نوبل ادبیات امسال، متولد کرمانشاه بوده!همولایتی دوریس گیان،مَه خیلی چاکرم !

سخنگوی دولت دردانشگاه شاهد گفته ست:ماپوستمان کُلُفت شده!آب حوض هم می کشیم!کشته مرده ی ادبیاتشانم.اگرنبودند من نمی دانستم از چه بنویسم؟! خدا حفظتان کند بروبچِ دولت!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه
فوتبال دوازده نفره بادفاع پیشگیرانه به رهبری بعضی ها

بَخت از آدمی چو بر گردد // شب اول عروس نَر گردد!

من تمام تلاشم رو کردم این بحث برگرفته میان این و آن پایان بگیرد.اما فکر می کنم قضیه مثل حکایت مولاناست وفیل در تاریکی.حالا من به کجای فیل دست زده ام حیرانم!؟

برانکو ایوانکوویچ را که یادتان است؟این بنده ی خدا مربی تیم دینامو زاگرب شده.دردوبازی رفت وبرگشت تیم آژاکس هلند را که ازمعتبر ترین های اروپاست شکست داده وبه جام یوفا راه پیدا کرده.مربی کاردانی ست ،نقطه ضعفش فقط حرف شنوی بیش از حد از آقایانی بود که ترکیب تیم ملی را دوازده نفره می چیدند!*

لفظ دفاع پیشگیرانه را که وزیر محترم دفاع فرمودند کسی میداند چیست؟!آیا من بزنم توی دهنت بعد بگویم که قصد داشتی مرا بزنی من زودتر زدم منظورش بوده!؟

جناب دهقانی درسایت وزین کیمیایش مطالب بسیار خوبی درباره ی فرقه ها می نویسد.قلم علمی اش رابسیارمی پسندم ولطف همیشگی اش را دوست دارم.در ضمن بخشی درسایتش دارد که طرز کارش مثل سایت بالاترین است.

امیر بحرین هم آن کارمند وزارت خارجه ی مارا(متکی را می گویم!) به حضور نپذیرفت.درسیاست خارجی به قول ابراهیم رها از اون بالا بد جور کفتر می آیه!!!

«ذلِکَ الوِبلاگُ لا رَیبَ فیه لِضالِّ الوِبگَردین!»

************************************************

پانوشت:

*دکتر دادکان رییس سابق فدراسیون فوتبال درمصاحبه با شرق گفت که فلانی کاغذ وخودکارآورد وترکیب تیم را چید،شمردم دیدم دوازده نفر است!

**زیادیِ چرت وپرت در وبلاگ نتیجه شب زنده داری وشرایط نامطلوب روحی ست.این پی نوشت تنها مطلب جدی امشب بود!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۵, چهارشنبه
مواظب باشید نروید در لیست!شرمنده ی شما نشیم

بگذر از کویِ ما / کن نظر سویِ ما / به هر طرف ببین چو رو کنم

در پیِ من دوان / گشته پیر و جوان / از این جنون چه گفتگو کنم؟

چه روزهایی شده این روزها.دستم شده مثل سوزن چرخ خیاطی وهی تند تند تایپ می کند!انگاری قضیه راخیلی جدی گرفته ست بیچاره!صاحب دست که خودش همچنان دچار لالمانیسم است!آن هم در روزگاری که اگر یک کلام نگویی می آیند،می برند و...به ریشت می خندند و گمان می دارند که لابد احمقی!

خرس مُردار خوار بزرگ به همراه کفتارهای دوروبرش آمده اند مهمانی...دلمان خوش ست اسمش دریای خزر است!

این مطلب درباره روشنفکری دینی وتضاد های آن وچگونگیش از جناب نیکفر دراین بلاگ خواندنی بود.

این اخبار بیست وسی شبکه دو با آن کامران نجف زاده*خیلی سعی می کنند مملکت را گل وبلبل واصلاح طلبان را اَخ وجیز! واحزاب را ناتوان جلوه دهند.انصافاً خیلی خودشان را تحویل می گیرندها!

مرگ بر فرانسه هم امسال شنیده شد!ای جااان!

سیذارتا را دیشب تا صبح خواندم.مبتلا به بیخوابی شده ام.ولی گذشته ازاینها من از عرفان هندی و بودیسم وشعرهای مربوطه واینها اصلاً حتی یک درصد هم نمی فهمم.حالا من هرمان هسه که نمی شوم ولی اگه یه نفر به من بگه توی این دین بودا چه خبره نیروانا چیه ممنون می شم!درضمن دنیایی که همه بودایی وپارسا باشن پس چه جوری چرخش می چرخه؟!

***************************************************

پاک نوشت!:

*ایشان جزء لیست اعدامهای انقلابی من است!مواظب باشید نروید در این لیست!واما شمه ای! از اعضای این بِلَک لیست:جواد خیابانی،هرمز شجاعی مهر،حسینی(مجری سینما گلخانه)،مرآتی(خبرنگار عراق ولبنان)،سیروس مقدم(کارگردان نرگس!)،بازیگر نقش یانگوم!،سیدجوادحسینی،چنگیز حبیبیان،مجیداخشابی و...

**ازاین پست حالم بد شد خودم هم رفتم تو لیست!

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه
Blog Action Day


امروز بیست وسه مهرماه
Blog Action Day است.روزی که قرار است همه بلاگرهای دنیا از محیط زیست بگویند یعنی بنویسند.به هم رشته ای و دوستی که سبز نویس است قول داده بودم که بنویسم.تا شش ماه پیش به مدت یکسال هفته ای یکبار می نوشتم از اخبار زیست محیطی که بیشتر نقل قول بود و دوسه خطی با فهم ناقصمان نتیجه گیری.انگیزه ای پیدا نکردم به دلایل زیاد.لینکش را برای اساتید می فرستادم توجهی نمی کردند،حتی یکی شان برگشت گفت فلانی اینها صحت دارد؟!

به هر روی لینکمان را که درتارنمایِ این روزثبت کردیم.اما یک چیز...سبزنویسی درایران(به روایت اکثر بلاگهای سبز)متاسفانه با ضجه ومویه و سینه زنی وتکیه اشتباه گرفته شده.تک وتوکی که یا انتقاد می کنند یا کارِعلمی ویا فرهنگ سازی(مثال راتاکید دارم) دراین فضا خود گرفتار شانتاژ برخی دوستانند یا رودربایستی ست بادیگران که نمی گذارد منظورشان را درست انتقال دهند.نگاه به مساله محیط زیست ومسائل پیرامونی اش درایران به حوزه ی بحث های شخصی و یا حداکثرمسائلی جزئی در مناطقی کوچک است.نگاه کلی،ارائه راهکار وفرهنگ سازی وحتی معرفی چند گونه جانوری وگیاه چیز غریبی ست دراین میان.به نظر نگارنده رویه جالبی نیست.اگر هم می خواهیم از مسائل جهانی صحبت کنیم فقط وتنها فقط ال گور است وآن یک حقیقت ناخوشایند.باورکنید مسائل گرمایش زمین وگازهای گلخانه ای نه آن قدر ساده وعامه پسند است که ال گور آن را به شوی تبلیغاتی خود تبدیل کند نه آن قدر وحشتناک که تن همه مابلرزد.جناب ال گور هم جایزه بخشِ علمیِ نوبل را نبرد همه می دانیم او چهره ی علمی نیست وهستند دانشمندان زیادی که دراین زمینه تحقیق می کند ومستندات وشواهد خود را به این آسانی منتشرنمی کنند.منم که مثلاً دانش آموخته این رشته ام بعد از یکسال رفته ام بالایِ منبر!...

فقط در طیِ این مدتی که از محیط زیست نگفتم از چند نفر به خاطرِ برخی کارهایشان تشکرمیکنم(جایزه کرکس طلایی!):

لطیف به خاطر وبلاگِ علمی اش (نشنال ژئوگرافیک).ماندانا به خاطر تک وتوک سوزن هایی که می زند!.صفورا زواران حسینی به خاطر روز یوز ایرانی و برخی مطالبش درباره آموزش فرهنگ زیست محیطی.هومن(مردخاکی)به خاطر علاقه اش به رشته تحصیلی واهتمامش در تحقیق دراین زمینه وهمچنین محیط زیست.مهران دوستِ خوبم که بنا به دلایلی کم کار شده(فردا روز تولدش هم هست!)به خاطر مطالب علمی وترجمه های دقیقش درباره هیدرولوژی وآبخیزداری وفاطمه به خاطر بخش معرفی گونه هایش.

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ مهر ۲۲, یکشنبه
چه می کنه انوشیروان عادل!؟

روح انوشیروان عادل بر این بازی نظارت داشت به گمانم!چون حق هیچ کدامشان برد نبود.نیمه اول به قول مجیدجلالی بازی که ندیدیم.بیست و دو نفر(ونه فوتبالیست) وتوپی که خودش هم حیران بود که این چه شهرآوردیست؟ماجراجویی های برخی مثل برهانی یا خلیلی در دوتیم باعث دو صحنه خطرناک شد در نیمه اول.هافبک ها از ترسشان هیچ گونه ریسکی نمی کردند و مهاجمان تنهاترین بودند.از قطبی مجهز به علمِ روز وحجازی که دارای افکار تهاجمی ست بعید بود خیلی بعید.نیمه دوم ورق برنگشت!کمی تحرک زیاد شد،چون احتمالاً برخی مثل جباری،مجیدی،پژمان نوری ونیکبخت از خودشان خجالت کشیدند وحرکتی کردند.باورکنید بازی بر روی تجربه بازیکنان چرخید ودادوبیداد مربیان تاثیری نداشت،چون حرکت تاکتیکی وضد تاکتیکی مشاهده نشد.باخت برای هردوتیم فاجعه ای بود بسیار ناگوار.استقلال اگر می باخت ضعیف ترین حالت ممکنه را از بدو تاسیسش به خودمی گرفت وپرسپولیس اگر می باخت هزاران مشکل واختلاف علنی می شد.البته برد برای استقلال ارزشش بیشتر بود این را بعد از خوردن گل مساوی و حرکات تیمش می توان فهمید.گل استقلال از روی ماجراجویی روان خواه و اشتباه هافبک های دفاعی پرسپولیس درفشار آوردن بر فرد صاحب توپ در زمین خودی(غیبت فرزادآشوبی جای سئوال داشت)به ثمر رسید وگل پرسپولیس هم باز در اشتباه درجایگیری مدافعان خوش استیل وحواس پرت استقلال وشم گلزنی بالا وجایگیری عالی محسن خلیلی درون دروازه نشست.دراین بازی،خوب نداشتیم اما پژمان نوری وپژمان منتظری از دوتیم بدکارنکردند.از دوتیم بااین وضعیتی که در فوتبال ایران حاکم است انتظاری بیش ازاین نمی رود.

******************************************************************

پانوشت(که می خوام صدسال سیاه نباشه!)

یک.یه نفر تو مطلب قبلی برخلاف همه اخطارهایی که داده بودم پارو دمم گذاشت!که خب جوابشم محترمانه وخصوصی گرفت!

دو.تا دقیقه هفتاد که پدرم درخانه نبود استقلال جلو بود.ده دقیقه پس از ورود میمونش!پرسپولیس گل زد وحالِ ماروگرفت!من به این چیزا اعتقاد نداشتم،الان دارم!تا اونجایی هم که بازی های استقلال رو می بینم هربار پدرم یا سعید لطفی(مدافع ذخیره کرمانشاهی استقلال)واردمی شن،استقلال گل می خوره!کلاً انگار کرمانشاهیا قدم خیرن! واسه استقلال.اگه دست من باشه پدرم رومی کنم مدیر فنی شیرین فراز!یه چشم غُرٌه که بیاد واسشون جام یوفا رو هم می برن!همونجوری که واسه من اومد فوتبال رو گذاشتم کنار،از کنار برداشتمش!

سه.گزارش جوات خیابونی!رفت رو اعصاب.من نهایتاً این مردک رو دو دقیقه تحمل می کنم.صدای TVدرحالتMuteبود!

چهار.خیلی ها می گن از توبعیده این قدر به فوتبال گیر نده.سرآلف رمزی مربی فقید انگلیسی یه جمله ای داره:«فوتبال مساله مرگ وزندگی نیست،بلکه چیزی فراتر از آنست!»

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۱, شنبه
من ایران رو بردم به جام جهانی!باورکنید

الا یا ایها وایتها الصائمین مبروک عیدکم وعیدکما!

ماه رمضونی که متوجه نشدیم روزاولش کی بود؟آخرش کی؟والا!ما که جزء صائمین نبودیم(تارِکُ الصیام!)اما خب رعایت نمودیم.عادتی که درماه رمضان دارم اینه که هرجا ربنای استاد شجریان رومی شنوم ساکت می مونم تاتموم شه.ازمعنویت وحالت های مربوط به اون چیزی سردرنمی آرم اما خیلی احساس قشنگی داره که من اونوبیشتر به صدای مخملین وناب استادشجریان مرتبط می دونم،مثلاً اگه یکی ازاین مداحهای لس آنجلسی می خواست همین روبخونه مطمئناً روی من هیچ اثرمثبتی نداشت.صدای مرحوم موذن زاده اردبیلی هم به همون منوال.خدارحمتش کنه ونیز شجریان روبرامون حفظ کنه.اما نمی تونم اینونگم که ماه رمضونم ماه رمضونای دهه شصت وشاید قبل ترها که خب نسل من ندیده.دیگه الان نه عیدنوروز اون شوروحال رو داره نه ماه رمضون فضای خودشو ونه روزای ویژه دیگه...این درد روزمرگی عمومی شده.

فردا برام یه روز خیلی ویژه ست.استقلالِ محبوبِ ما باپرسپولیس بازی داره وامسال اولین سالیه که برادرِ کوچکترم کنارم نیست(نترسید!رفته پیِ زندگیش!)اون یه پرسپولیسیِ اولترا متعصب! می باشد وکلاً پدرومادرم همیشه دعامی کردند بازی مساوی تموم شه!اصلاً می خوام قبل ازبازی بگم،دلم گواهی می ده استقلال علیرغم وضعیت نابسامانش بازیو می بره...از دارودسته نیویورکی، پنج نفراستقلالی بودند یاهستند.به هرحال لو دادند!خلاصه این که ازلینکهای ماوخوانندگامون هرکی پرسپولیسیه بدونه من گفتم وثبت کردم ما می بریم!!!درضمن کامنت برعلیه استقلال ننویسین که خیلی بی جنبه وعصبی هستم دراین مورد!عواقبش پای خودتون!دلم می خواست برم ورزشگاه ولی ازاونجایی که به آرشیو رجوع می کنم ومی بینم هرباررفتم،استقلال گندِ زیبایی زده نمی رم!یه بار تا دمِ ورزشگاه رفتم برگشتم،استقلال برد!فقط این که پاقدمِ پدرم هم خیلی افتضاحه!دروکه بازمی کنه یا استقلال گل می خوره یاتیم ملی!همه فامیل می دونن این قضیه رو.توی بازی ایران-استرالیا یکی ازعوامل مهم صعود ایران من بودم که با یه کلکی پدروفرستادم مغازه!باورکنید نقش من از خداداد عزیزی بیشتربود تو اون بازی!!!

راستی باهمکاری این دوست به صورت مشترک(البته من ازمیانه راه همکارشدم!)دروبلاگی به معرفی کتاب می پردازیم.اولین مطلبم رو امروز نوشتم

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مهر ۲۰, جمعه
درویشی برشیخی ظفریافت

یه چن تا ویروس همزمان به جون ما افتاده!سرماخوردگی،ویروس کتابخونی وفوتبال!اثرات بسیارمثبتی هم داشته:گیجی مفرط وحالات روحانی!،کم خوابی،اسپاسم عضله ساق پا،خون مردگی انگشت و یه سری چیزای دیگه...اما خیلی جالبه ما راضی هستیم!

امروز تا صبح شازده احتجاب رویه نفس خوندم.الان هم دنبال سیذارتا(سدهرت ها)نوشته هرمان هسه هستم(روی میزم دنبالش می گردم!)

گویند درویشی برشیخی ظفریافت.دوشرط گذاشت:کشمت یا ...(آره واینا!)وشیخ سالها بزیست!خب بااین حکایت معتبرچه کسی می تونه بگه ما تو ایران هموسکشوال نداریم؟!قضیه تاریخیه ها!حالا نه به اشعارایرج میرزاکار داریم نه به حکایت های سانسورشده گلستان سعدی!

من تاحالا اصلاًنمی دونستم خاتمی توی هاروارد سخنرانی کرده!درحالی که یه بچه دوماهه هم سخنرانی پرزیدنت روتو دانشگاه کلمبیا ازحفظه!خداوکیلی به پرزیدنتمون حق می دم اصلاً اصحاب رسانه ازش حمایت نمی کنن اینا امدادغیبیه!

بزن آن پرده اگرچندترا سیم ازاین سازگسسته...گفتگویی بااستادحسین علیزاده.

حاج صادق زیباکلام!هم مثل این که ازاین پست من الهام گرفته!درباره روشنفکری ایرانی صحبت کرده*. صادق جان کپی رایت مارودریاب فقط!

این که من باسهراب سپهری نمی تونم ارتباط برقرارکنم جرم نیست!همون طوری که بعضی وقتهاشاملورونمی فهمم.خب چیکارکنم؟!

آقا!رژیم حقوقی دریای خزر رو دریابید!واقعاً که ماچقدردستاورد داریم درزمینه سیاست وروابط بین الملل.هنوز قطره ای از نفت دریای خزر که طبق بدبینانه ترین حالت14%از اون سهم داریم نصیب مانشده!چه ابرقدرتی هستیم درخاورمیانه که ازپس ترکمنستان وآذربایجان و...نمی تونیم بربیایم یا باروسیه یک به پنجاه هم نتونیم معامله کنیم؟!

من ومجیدوکارمن یه سری بحث هایی رودرباب زن سالاری،مردسالاری ومباحث بی ربط وباربط بااون موضوع شروع کردیم.البته دربخش کامنتهامون!
*********************************************************
*پایین صفحه

برچسب‌ها: , , , , , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۸, چهارشنبه
تو که زاده آسیایی...اینو می گن جبرجغرافیایی

آره عزیزدل اینومی گن جبرجغرافیایی.یعنی اگه مثلاً تو کرکوک یا قاهره یا جده یاچه می دونم یه نقطه ای ازمناطق سنی نشین یا وهابی مسلک متولدشده بودی ومذهبت شیعه نبود بازم این قدر با این کت وشلوار شیکت واین اداهای قشنگت باچشم وابرو ودفاع ازحقانیت مذهبت،به کوبیدن مرام ومسلک بقیه ادامه می دادی جناب آقای علیخانی؟نمی دونم.من هیچی نمی خوام بدونم.بابا کمی انصاف.نه کاری به ثقلین دارم،نه به واقعه غدیر که بحث توش زیاده وماهم بیصواط.چی شد وحدت وانسجام؟همچین بحث هایی اونم تو ماه مبارک؟آهای دوست عزیزی که به من میگی عناد داری بادین خدا، بیاتحویل بگیر هم کیشانت رو...

یه بخشی از زمین های کشاورزی جدوآباد مادری! درعرض این چندماه قیمتش تا ده برابر بیشتر شده.این یعنی این که پدربزرگ خرفت! یه شبه تبدیل به یه مولتی میلیونر وحتی میلیاردر شده.خب حتماً برای من باید جای خوشحالی داشته باشه!ومیکروارگانیسم های تشکیل دهنده بدنم دست افشان وپای کوبان قدح باده به دست مشغول شادمانی باشن ودرزیرزمین مون هم بساط عقدوعروسی یه جا برپاست!مطمئناً اگه رشته ای غیرازمنابع طبیعی می خوندم به طورحتم همین طوربود.ولی خرد شدن زمین کشاورزی وتبدیل اون به پول توکوتاه مدت برای افرادمعدودی می تونه زمینه خوبی فراهم کنه اما یه چیزی این وسط هست اونم این که باادامه این روند کشاورزی داره نابودمیشه.شهرسازی بی رویه بااستفاده ازخردکردن این زمینها ویااستفاده ازپول اون درقسمتهای دیگه(صنایع غیرمولد وشغل های کاذب وهمچنین خرید لوازم بی فایده) هم تورم زاست وهم مشکل زا.این معضل ازپنج سال پیش درمازندران حوالی نور وکجور ومحمودآبادشروع شدتا رسید به سمت لاهیجان.آره می دونم پولش خوبه،می شه زد به قول شما به زخم کار!اما زخم های بزرگ هنوز سرباز نکردن.صنعت مولدی مثل کشاورزی توشمال داره کم کم به باد فنا می ره.

اینجانب پشنگ میزرا پشگل آبادی رتبه اول کنکور سال فلان! از بدو تولد درکانون ...آزمون دادم.دعای خدا،کمک خودم وتلاش کانون باعث شد به اینجا برسم!همین

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد // بنیاد مکر با فلکِ حقه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه // زیراکه عرض شعبده بااهل رازکرد

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه
شتر مُرد،حاجی خلاص

یه بار میخوام ازخودم بگم،از روحیاتم.من نمی دونم شاید درمقابل انتقاد کمی بی جنبه هستم ومتعصب وباکنایه وگاهی عصب زدن وحتی شوخی های شاید سخیف!سعی می کنم منتقد رویا متقاعدیا منکوب کنم،اما یه نقطه ضعف اساسی هم دارم و اینه که نمی تونم تعریف الکی یا یه برچسب روتحمل کنم،چون خودم روجوری شناختم که اگه غیر ازاون به خودم معرفی بشه منفعل می شم!آقا راست وحسینی بگم به مابرچسب روشنفکری زدن،یااین که دچار مرض روشنفکری شدن.اولی از طرف برخی دوستان اقرب!(نزدیک!!) دومی ازجانب برخی خوانندگان.حیف که آرشیو بلاگ قبلی رو به صورت آنلاین ندارم که لینک بدم به اون چارپنج مطلبی که درباره روشنفکری نوشتم واعلام برائت خودم رو ازاین جریان اعلام کنم.من شب وروز دارم باخودم کلنجارمیرم که محمدرضایی باشم که هستم(دقیق تربگم،حماقت خودم رودرهمین حدحفظ کنم!) آقا به خدا هنوز دیزی رو به پیتزا ولازانیا ترجیح می دم،یه دست گل کوچیک رو با بولینگ واستخر وبیلیارد عوض نمی کنم،هنوز سینه چاک شجریان وناظریم ونمی تونم باپینک فلوید رابطه برقرارکنم.عباس معروفی روترجیح می دم به اومبرتو اکو،ریچاردبراتیگان،خولیو کورتاسار و...در مورد درک وفهم من همین بس که تاالان یه دونه مساله ریاضی درحدانتگرال ساده یامشتق رونتونستم حل کنم وتوفیزیک به جزمباحث نظری دربقیه جاهاش کمثل الحمارم!ریاضی روتودانشگاه باتقلب وچانه زنی ازبالا وفشارازپایین پاس کردم!(باتقلب شدم سه ونیم!)*دوست عزیز اگه منظورت انتقاد من ازکوئلیو بود،اینه که من دراوج تب تند پائولو کوئلیو کتاباشو خوندم چیزی جز مطالب سطحی نیافتم،شهریارمندنی پور و رضاقاسمی یا امیرحسین چهلتن به نظرمن خیلی بهتر ازاون می نویسن باورکنید...مدتها بود که می نوشتم برای دل خودم،ده سال حتی بیشتر،هزاران صفحه شده،یه کرمی افتاد توجونم که بیام بلاگ نویس شم،سه ماه اول فقط نوشتم ودرطول این سه ماه 5بازدید بیشتر نداشتم،اونم که خب معلومه چه کامنتهایی!تا این که دوست خوبم گفت فعال باش،سربزن،لینک کن،که شد این! یه مدت از بس که ازخودم دور شده بودم(تووبلاگ قبلی)یه هوچشم بازکردم دیدم شده صحنه جنگ من باقشری مذهبی ها،شوونیست ها وکمونیست ها!کار داشت به فحش ناموسی هم کشیده می شد(افتخارم هم اینه که سه نفروکاملاً ازصحنه بلاگ نویسی محو ونابودکردم!)،بی خیال شدم دوباره همون محمدرضاشدم.الان بازمی بینم متاسفانه بعضی پستهام به خودم شبیه نیست،داره شعاری میشه ومن تاحدی مقصرم.آقا مجید برداشت شماازمطلب من درست بوده اما ازخود من نه.

90درصد از اطرافیانم حتی بیشتر،نمی دونن که من وبلاگ دارم یامی نویسم یا حتی نوشتن بلدم!چه برسه که تو روزنامه معتبرهم چاپ شده باشه!کلاً ازاین که روی من حساب نشه یانادیده بگیرنم بیشترخوشم می آدتاانتظارات بیهوده.گمنامی رودوست دارم،نمی تونم خودم رو بذارم جای یه...نمی تونم ظرفیتم،گنجایشم همینه.باهیچ متری دراون قالبی که شمافرمودی نمی گنجم.ونمی خواهم.محمدرضا یاهمون Mamrizzio که من باشم هنوز مثل یه هولیگان واسه استقلال فریادمی کشه وپیراهنشو جر میده!هنوز مثل تیفوسی ها با یوونتوس عشق می کنه ،دوست داره به ریش همه همه همه بخنده.این موجود قره قاط به همه چی می خوره الا...«روش.ان.فکر»(ان.تلک.توئل)!ی که باسیفون می ره پایین!وکماکان شعورنوشتن یه پست پاستوریزه رو نداره!

شتر مُرد.حاجی خلاص!

ازهمه اینا دررفته!یه سری دوستان انتقاد دارن بعضی کامنتهام دربرخی جاها مثل دیالوگهای فیلم های علی حاتمی وحتی سنگ نبشته های آثار باستانیه وخیلی سخت میشه فهمید!!می پذیرم این خباثت خودم رو!ولی همینه که هست!چاره ای نیست بسازید!

آقا نمی دونین من بااین تصنیف «سمن بویان»ی که محمدرضاوهمایون شجریان می خونن چه حالی می کنم می رم به فرش!**

*******************************************************
پانوشت:

*خب خیلی سخت بود!همش انتگرال چندگانه وسری ها وغیره اونم باگروه فنی مهندسی!

**اشاره به این دارد که درمواقع خوش خوشانمان روی فرش اتاق دراز کشیده کمثل الگربة! خرخر می کنیم!

***بااین اوصاف اگه روشنفکری اینه...یه پاتو بذاراین ور یه پاتو بذار اون ور ب...به این روشنفکری!

****اووف چقدر زر زدم!دنبال گوش مفت می گشتما!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه
آقای دکتر دهنتو...!من مصدومم

مطمئنم خیلی هم مطمئنم ها! که هنگام به دنیا آمدن بنده درتاریخ دوم فروردین ماه یکهزاروسیصدو شصت ویک هجری شمسی دریکی ازبیمارستانهای غرب تهران(حالانمی دونم مریضیم چی بود که اونجا بودم؟!؟!)یکی از ماماها عطسه کرده!*

In The Way Of Neverland**

-فردا کارت سوخت ماشین مامانتو وردار منم مال بابامو! می آرم که بریم...

-کجا؟چه جوری؟نگیرنمون؟

-بامن یکی به دو نکن!ok؟

یه چندتا کتاب خریدم دارم می خونم حال می کنم!گذار به دموکراسی از استاد حسین بشیریه یکیشونه.از بارگاس یوسا هم هست(عشق منه!!)براتون می نویسم از کتابها به زودی.

تاحالامی دونستین که کشتی گیرا یاجودوکارا یا بقیه ورزشکارایی که از روبرو شدن بااون کشور اسمشو نبر! خودداری می کنن چه کاری انجام می دن؟گواهی پزشکی مبنی برمصدومیت!آرزوی یکی از ورزشکارایی که می دونه نمی تونه مقام بیاره همین روبرو شدن باکشور اسمشو نبره!نکته جالب اینه که جدیداً یکی از شطرنجبازای ما جلوی اونا ظاهر نشده!تصور بفرمایید مصدومیت تو شطرنج چه جوری می تونه باشه؟!مثلاً من بودم می گفتم:«آقای دکتر!سرم دردمی کنه دوروبر من نپلک دهنتو...! »

****************************************************

پانوشت:

* خیلی خندم گرفته! ولی درپستهای بعدی اثرات این عطسه رو براتون می گم!

**این ادامه یکی از سلسله پستهای این دوست عزیزه که خیلی بانوشته هاش حال می کنم وزیاد هم ازش الهام(باغلامحسین اشتباه نشه یه وقت!)گرفتم.

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۳, جمعه
ای شیطان!ای الیاس!ای یهودی!ای ایرلندی*!گمشو

آشنایی برمی گرده می گه این متن و اشعار قشنگ رو نامجو از کجا آورده؟چشمام از تعجب هم شیش تا می شه هم داره درمی آد.واقعاً یعنی نسل امروز این قدربا حافظ وجامی ومولانا غریبه ست که حتی نمی دونه«زلف برباد مده...»رو کی سروده؟دوستان ما بابت ملیت مشترک افغانی-ترک مولانا نباید خودشون روناراحت کنن وقتی دیوان مولانا فروشش از کتابهای سبک وتقریباً کم ارزش امثال کوئیلیو(آخرنفهمیدیم تلفظ دقیقش چیه حتی بچه های انتشارات کاروان هم تو غرفه شون هرکی یه چیزی گفت!) که ازمولانا نشخوارکرده! دهها بار بلکه صدها بار کمتره...یه بار بیایم به جای خوندن اوشو وفنگ شویی ودستشویی!!واینا یه نگاهی به این کتابخونه قدیمی هایی که شاید بعضی جاها داره خاک می خوره بیندازیم.

سریال«اغماء» با موضوعی که از دیدتماشاگرایرانی بکره وجذاب،مخاطبان زیادی جلب کرده.اما وقتی دقیق نگاه می کنی می بینی نه عرفان اسلامی(که منظور سازمان محترم وفخیمه صداوسیماست) توش هست،نه داستان روایی کشش داری ونه شخصیت پردازی جالبی.بازهم نگاه سیاه وسپیدی آقای سیروس مقدم به آدمها.یکی این قدر خوبه که حال آدم بدمی شه،یکی این قدر بده که باورپذیر نیست.از فیلم زیبای وکیل مدافع شیطان هم اقتباس خوبی نشده متاسفانه ودوسه نفر هم توی نقش هاشون بد جورلنگ می زنن.خب مشخصه که چه کسانی؟! ادعای معناگرایی هم دارن با ساخت همچین سریالهایی.اسم اون شیطان رو هم مخصوصاً یه اسم عبری(الیاس) انتخاب کردند تا مبادا...! از سینمای معنا گرا به قول معروف فقط دود سپید در زمینه سیاه وچند افکت پیش پاافتاده دوره پارینه سنگی وسینمای صامت رو فهمیدن.اینها کجا وکارهای دیوید لینچ و کریستف کیشلوفسکی و ...؟خوبه که دوستان کارگردان ما حداقل چند تا مقاله(کتاب پیشکش!) از رولان بارت یا ژان بودریار بخونندتاحداقل کارکرد معناگرایی رو تلفیق اون باپست مدرنیسم رو... ولش کن...!!در غرب خبری هست مطمئن باشید!

از طرف دارو دسته نیویورکی که درسمت چپ وبلاگم هستن از ملت همیشه در صحنه که رفتن راهپیمایی و هوک های چپ وراست وآپرکات هاشون رو به سرومغزاستکبارجهانی کوبیدن متشکرم.ازاین که دل خالد مشعل وابومازن و عباس هنیه و...شاد کردید مرسی،اونا هم برای شاد کردن دل شما تدارک زیادی چیدند!

من نفهمیدم دلیل فیل.تر شدن بخش فارسی سایت وردپرس(قوی ترین وبهترین سرویس دهنده بلاگ دنیا)چی بوده؟!چرا به خط وزبونی می شه تو ورد پرس وبلاگ ساخت الا فارسی؟!البته این سیستم فیل.ترینگ خیلی جالبه بعضی ها توبعضی شهرها وارد سایت می شن،بعضیها جاهای دیگه حتی بافیل.ترشکن هم نمی تونن!
*اشاره به نطق های جناب حسنی !!!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه
بدوبیا آپم،نظر یادت نره ها!وبلاگت محشره

شور و حال عاشقانه را عدد بده...

یه بنده خدایی،غریبه نیست،درصداقت وپاکیش هم جای هیچ شکی نیست،دوست داره منو به راهی که خودش انتخاب کرده رهنمون کنه،دوست داره منومجاب کنه که دراشتباهم،یاد اون حکایت دومردی افتادم که یکی پارسا بود ودیگری فاسق.به هم رسیدند ومباحثه ای درگرفت بینشان به درازای چندین شبانه روز.سرآخر پارسا فاسق شده بود وفاسق،پارسا! منم دور از جون ازاین می ترسم دوست عزیز!*ولی به هرحال من راهی رو که انتخاب کردم احساس می کنم راه غلطی نیست...

دوستانی که از سرویس دهنده های ایرانی بلاگ استفاده می کنن مطمئنناً به یه سری از کامنتها برخورد کردن که: بدو بیا آپم،مطلبت عالی بود به منم سربزن،وبلاگ خوبی داری پیش مابیا نظریادت نره...!منو تو این درد با خودشون شریک بدونن.کشیدیم آقا می دونیم!حال دل سوخته را سوخته دل داند وبس.

سپاهان داره می ره به فینال جام باشگاههای آسیا.داره نتیجه مدیریت قوی و اعتماد به مربی رو می گیره .تبریک به احسان عزیز دوست اصفهانی گزیده کار ولی کم کار!(البته به هرحال دانشجوی کارشناسی ارشدبودن اونم تو یه رشته فنی-مهندسی سخته)

چند شبه که تاسحر با بچه های قدیمی(بیشترشون هم ازم چندسالی بزرگترن)تا ساعتی به سحرمونده فوتبال بازی می کنیم.نپرسین کجا فقط؟!شدیداً احساس جوونی می کنم وقتی میبینم همه کم آوردن ومن تازه گرم شدم!!!

راجع به این پیشنهاد هم فکرکنید. من که خیلی موافقم.ازاین شلوغ بازیهای وبلاگی بهتره.

*****************************************************

پانوشت:

*البته که این طورهم نیست ایمانش رو دوست دارم ومی دونم محکمه

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مهر ۱۰, سه‌شنبه
بله برونه!آشتی کنونه

درخلوت خود راه مده همچو منی را // کافسرده دل افسرده کند انجمنی را

حال و روز خوشی ندارم این روزها رو آوردم به چرت وپرت نوشتن(گلاب به روتون طنز!)

ایران ومصر می خواهند آشتی کنند.مبارک است،به سلامتی!تا کور شود هرآنکه نتواند دید.اما یادمان باشد حرفهایمان را درهنگام اوج شور انقلابی ومقایسه کنیم با الان.آدمهایی که داعیه صدور انقلاب دارند خواهش می کنم یک بار دیگر به سال های 57و58 رجوع کنند ویادآوری کنند به خودشان که چه شد ما با مصر قطع رابطه کردیم؟ وچه طور دست یاسر عرفات را می فشردیم؟یاسر عرفاتی که هشت سال با صدام به معاشقه پرداخت...روزگار عجیبیست نازنین!

«تضمین استرداد اصل ودیعه به صورت عندالمطالبه در حسابهای قرض الحسنه»

خوب شد اعراب در ایران ماندنی نشدند وگرنه معلوم نبود که در جمله بالا چه واژه های عربی دیگری می یافتیم!

بسی رنج بردم دراین سال سی // که خالی نیفتد بدین پارسی!

به زور خودشان را آدمهای به روز،اهل منطق و لیبرال جا می زنند،اما کام که می گشایند...متعصبانه ترین افکار را و واپس زده ترین تفکرات را می شنویم.امان امان از این نامردمان اماااااان...

استاد شهرام ناظری نشان درجه یک هنری فرانسه لژیون دو نور(شوالیه) رو از دولت فرانسه دریافت کرد.باورکنید می تونه خبر مهمی باشه باورکنید...

برچسب‌ها: , , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> ><$I18NNumComments$> <$BlogItemControl$>