هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه
شتر مُرد،حاجی خلاص

یه بار میخوام ازخودم بگم،از روحیاتم.من نمی دونم شاید درمقابل انتقاد کمی بی جنبه هستم ومتعصب وباکنایه وگاهی عصب زدن وحتی شوخی های شاید سخیف!سعی می کنم منتقد رویا متقاعدیا منکوب کنم،اما یه نقطه ضعف اساسی هم دارم و اینه که نمی تونم تعریف الکی یا یه برچسب روتحمل کنم،چون خودم روجوری شناختم که اگه غیر ازاون به خودم معرفی بشه منفعل می شم!آقا راست وحسینی بگم به مابرچسب روشنفکری زدن،یااین که دچار مرض روشنفکری شدن.اولی از طرف برخی دوستان اقرب!(نزدیک!!) دومی ازجانب برخی خوانندگان.حیف که آرشیو بلاگ قبلی رو به صورت آنلاین ندارم که لینک بدم به اون چارپنج مطلبی که درباره روشنفکری نوشتم واعلام برائت خودم رو ازاین جریان اعلام کنم.من شب وروز دارم باخودم کلنجارمیرم که محمدرضایی باشم که هستم(دقیق تربگم،حماقت خودم رودرهمین حدحفظ کنم!) آقا به خدا هنوز دیزی رو به پیتزا ولازانیا ترجیح می دم،یه دست گل کوچیک رو با بولینگ واستخر وبیلیارد عوض نمی کنم،هنوز سینه چاک شجریان وناظریم ونمی تونم باپینک فلوید رابطه برقرارکنم.عباس معروفی روترجیح می دم به اومبرتو اکو،ریچاردبراتیگان،خولیو کورتاسار و...در مورد درک وفهم من همین بس که تاالان یه دونه مساله ریاضی درحدانتگرال ساده یامشتق رونتونستم حل کنم وتوفیزیک به جزمباحث نظری دربقیه جاهاش کمثل الحمارم!ریاضی روتودانشگاه باتقلب وچانه زنی ازبالا وفشارازپایین پاس کردم!(باتقلب شدم سه ونیم!)*دوست عزیز اگه منظورت انتقاد من ازکوئلیو بود،اینه که من دراوج تب تند پائولو کوئلیو کتاباشو خوندم چیزی جز مطالب سطحی نیافتم،شهریارمندنی پور و رضاقاسمی یا امیرحسین چهلتن به نظرمن خیلی بهتر ازاون می نویسن باورکنید...مدتها بود که می نوشتم برای دل خودم،ده سال حتی بیشتر،هزاران صفحه شده،یه کرمی افتاد توجونم که بیام بلاگ نویس شم،سه ماه اول فقط نوشتم ودرطول این سه ماه 5بازدید بیشتر نداشتم،اونم که خب معلومه چه کامنتهایی!تا این که دوست خوبم گفت فعال باش،سربزن،لینک کن،که شد این! یه مدت از بس که ازخودم دور شده بودم(تووبلاگ قبلی)یه هوچشم بازکردم دیدم شده صحنه جنگ من باقشری مذهبی ها،شوونیست ها وکمونیست ها!کار داشت به فحش ناموسی هم کشیده می شد(افتخارم هم اینه که سه نفروکاملاً ازصحنه بلاگ نویسی محو ونابودکردم!)،بی خیال شدم دوباره همون محمدرضاشدم.الان بازمی بینم متاسفانه بعضی پستهام به خودم شبیه نیست،داره شعاری میشه ومن تاحدی مقصرم.آقا مجید برداشت شماازمطلب من درست بوده اما ازخود من نه.

90درصد از اطرافیانم حتی بیشتر،نمی دونن که من وبلاگ دارم یامی نویسم یا حتی نوشتن بلدم!چه برسه که تو روزنامه معتبرهم چاپ شده باشه!کلاً ازاین که روی من حساب نشه یانادیده بگیرنم بیشترخوشم می آدتاانتظارات بیهوده.گمنامی رودوست دارم،نمی تونم خودم رو بذارم جای یه...نمی تونم ظرفیتم،گنجایشم همینه.باهیچ متری دراون قالبی که شمافرمودی نمی گنجم.ونمی خواهم.محمدرضا یاهمون Mamrizzio که من باشم هنوز مثل یه هولیگان واسه استقلال فریادمی کشه وپیراهنشو جر میده!هنوز مثل تیفوسی ها با یوونتوس عشق می کنه ،دوست داره به ریش همه همه همه بخنده.این موجود قره قاط به همه چی می خوره الا...«روش.ان.فکر»(ان.تلک.توئل)!ی که باسیفون می ره پایین!وکماکان شعورنوشتن یه پست پاستوریزه رو نداره!

شتر مُرد.حاجی خلاص!

ازهمه اینا دررفته!یه سری دوستان انتقاد دارن بعضی کامنتهام دربرخی جاها مثل دیالوگهای فیلم های علی حاتمی وحتی سنگ نبشته های آثار باستانیه وخیلی سخت میشه فهمید!!می پذیرم این خباثت خودم رو!ولی همینه که هست!چاره ای نیست بسازید!

آقا نمی دونین من بااین تصنیف «سمن بویان»ی که محمدرضاوهمایون شجریان می خونن چه حالی می کنم می رم به فرش!**

*******************************************************
پانوشت:

*خب خیلی سخت بود!همش انتگرال چندگانه وسری ها وغیره اونم باگروه فنی مهندسی!

**اشاره به این دارد که درمواقع خوش خوشانمان روی فرش اتاق دراز کشیده کمثل الگربة! خرخر می کنیم!

***بااین اوصاف اگه روشنفکری اینه...یه پاتو بذاراین ور یه پاتو بذار اون ور ب...به این روشنفکری!

****اووف چقدر زر زدم!دنبال گوش مفت می گشتما!

برچسب‌ها: , , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی