هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ مهر ۳, سه‌شنبه
لعنت به جنگ

دوستان وآشنایان وبعضی خوانندگان می گن که سیاسی شدی؟!چته؟!اولاً که گوشم ازاین حرفها پره!درثانی من مقتضیات ومحدودیت های این دوره رو شاید تاحدودی می دونم وبه انواع خطوط زرد،نارنجی وقرمزآشناهستم خیالتون ازبگیروببند و فیل.ترشدن تخت!

اما همیشه به سیاست به مثابه یک علم نگاه کردم وهمیشه درباره ش مطالعه کردم.مقالات سیاسی روحداقل دوبارمی خونم واگه رفرنس داشته باشه یه جوری پیداشون می کنم.دوست داشتم برای کارشناسی ارشد رشته حقوق وروابط بین الملل رو بخونم که هزاران مشکل ناخواسته ودلیل و...ازجمله غم نان(نه ازجنس احمدشاملو!)نگذاشت.ولی مطالعاتم دراون راستا ادامه داره.توی ذهنم هم طرح های زیادی دارم ازجمله ترجمه مقالات سیاسی رو از یکی از اساتید محبوبم «لری دایموند(دیاموند)»،استاد دانشگاه استنفورد وکارشناس اموربین الملل ودموکراسی دربخش آسیا،آمریکاوخاورمیانه.

این سخنرانی آقای دایموند درHuman Research Centreدانشگاه هیلا درمورد معنای دموکراسی واصول چهارگانه وبنیادی اون به همراه گفتگوبامهردادمشایخی استاد دانشگاه درباب دموکراسی درخاورمیانه زبان شیوا وساده درویژه نامه اعتماد آمده است.واقعاً منسجم دموکراسی را توضیح داده.

به افراد زیادی برخوردم که بحث می کردند اما موقعی که اسم سیاست می اومد اون رو چیز پلشت وزشتی که پرازراز ورمزه می دونستن ومن رو برحذرمیداشتند!خب من به سیاست به دید یک علم نگاه می کنم،علم حکومت داری،علمی که بوسیله اون می شه حکومتی شایسته برای مردم تشکیل داد.که خب مطمئنناً عواقب سوء استفاده ازهرعلمی رومی دونین!

سالگرد جنگ ایران وعراقه.خاطرات بدی دارم خیلی بد.روزهایی فراموش نشدنی،روزهای آژیر،بمباران،پناهگاه،سرزمین سوخته پدری،مهاجرت اجباری به سرزمینی دیگرودوران پس ازجنگ و...فقط همین که تحمل دیدن جنگ دیگه ایی رو ندارم.وحشتناک ترین جنگها وبیشترین فجایع درطول تاریخ جنگ هایی بوده برسراعتقاد.اعتقادهایی که درطول زمان رنگ می بازند تعصبات...صدام می خواست امت عرب واحده تشکیل بده ومامی خواستیم ازکربلا به قدس بریم وقطعنامه 598 که هردوطرف قبول کردند چیز دیگری بود...مثل معاهده 1975الجزایر!دردهای نگفتنی...زمان...زمان...

دود در مزرعه سبز فلک جاریست//تیغه داس مه نو زنگاریست

وانچه هنگام درو حاصل ماست//لعنت ونفرت وبیزاریست(سالگرد فریدون مشیری بود چند روز پیش به گمانم.شاعری که خیلی خیلی دوستش دارم مرد عزیز ونازنینی بود)
********************************************************
پانوشت:

*داستان ازمیوه های سر به گردون سای اینک خفته درآغوش سردخاک می گوید

پادشاه فصل ها پاییز از راه رسید

برچسب‌ها: , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی