هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ شهریور ۹, جمعه
خاک به سر پخش شد،باد وزید

دوستانی که خیلی علاقه دارند بدونن چه جوری از کجا مطلب می آرم لطف کنن ببینن!مثلاً دیدن یه تیتر روزنامه یا یه خبر درگوشی یا به یادآوری یه خاطره یه خط شعر یا شنیدن تلویزیون!(چون بیشتر اوقات نگاهش نمی کنم!)باعث می شه توی این دفترچه یادداشت کوچیکی بنویسم وبعد سوژه در ذهنم! پروریده!!! می شه و..آره واینا!

سوسیال ترین چپ ها(سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)با لیبرال ترین حزب کشور(نهضت آزادی) دست دوستی می دهند.صف بندی ها عوض شده،شعارها رنگ باخته...دشمن واحد شاید باعث به وجود آمدن نقاط مشترک شده...گمانم کسی چه می داند.خوان قدرت است دیگر.خودشان می گویند دموکراسی در خطر است.خب دموکراسی در خطر است درست.فقط سئوال من از دوستان اصلاح طلب این است دموکراسی هدف است یا وسیله؟اگرهدف است هرکسی می تواند صلاحیت برپاییش را داشته باشد نیازی به اصلاح طلب بودن وصف بندی ندارد ولی اگر وسیله ست نردبان ترقی ست بحث فرق می کند خیلی هم فرق می کند.

به قول نامجو:خاک به سرپخش شد،باد وزید وهمه اسرار عیان شد...طالع وصالح متاع خویش نمودند..

مشعل المپیک پکن قرار است ازمسیرجاده ابریشم گذرکند وبه پکن برسد.اما ایران درصف کشورهایی که مشعل ازآن عبورمی کند نیست.کسی هم به فکرنیست...

جناب جواد اطاعت استادیاردانشگاه شهید بهشتی درباره اقتصاد وچگونگی توزیع پول نفت مقاله خواندنی دارد.

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ شهریور ۸, پنجشنبه
بازگشت کرکس پیر

یه دونه مادربرد نیم سوز شده باضافه یه هارد با بیش از دویست وپنجاه نوع ویروس،سی دی رایتر خراب وکابل کیس دارای اتصالی! دست به دست هم داد تا ما یه چند روزی بی کامپیوتر شیم.دست دوست عزیزم جناب کیایی درد نکنه که زحمت بیشتر کاراشو کشید مخصوصاً تعمیر مادر برد که من اصلاً سردرنیاوردم چی شد؟!به هرحال اومدیم! الان هم درحال آپدیت آنتی ویروس هستم تا دیگه بلایی اینچنین سرم نیاد!

توی این مدت چندان هم بیکار نبودم.یه چند تا کتاب قدیمی روبازخوانی کردم و به لطف یکی دیگه از دوستان جدید ونازنین که اسمش رو بدون اجازه ش نمی برم چند کتاب وفیلم بسیار خوب به دستم رسید تاتعطیلات وبلاگی پرباری داشته باشم.ازش ممنونم خیلی،چون هیچ چیز به اندازه خوندن کتاب مورد علاقه منوخوشحال نمی کنه.

تصمیم دارم ازاین به بعد اگرکتابی خواندم وفیلمی دیدم که خوب بود به شما معرفی کنم.به هرحال این بلاگ یه بخش Cultureداره که نباید غیرفعال باشه.

خدمت آقا مهران عزیز هم ارادت دارم ازنوع خاص!(چه فارسیش چه کرمانشاهیش!).مهران ازمعدود دوستان خوب روزای سخت دانشجویی بود،روزای خیلی سخت،سالهای دوم و سوم.یاد اون خاطرات وشب زنده داری ها و بی مزه بازیهای من وصبرو طاقت تو به خیر. یاد اون چایی ها،اون ورق بازی ها و...همه...

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه
کرکس پیر باز می گردد! به زودی

سلام.بااین که نمی خواستم از تو شرکت آپدیت کنم اما به خاطر بعضی ها! اومدیم مطلب گذاشتیم به هر حال ما هم خدایی داریم کامپیوترمون هم داره رو به شفا میره!

قهرمانی جالب وهیجان برانگیز تیم ملی نوجوانان والیبال که دم همه شون گرم خیلی خوشحالم کرد امروز...

بهمن فروتن راجع به دوپینگ در فوتبال حرفهای جالبی زده از صداقت این مرد خیلی خوشم می آد مثل ابراهیم گلستانه.به موقع از اوضاع فوتبال ایران می نویسم چیزایی که شاید ارزش شنیدن ودونستن داره...

از دوستان جانی!!! ممنونم.این بار برمی گردم باقدرت!!!(زرشک فراموش نشود!)

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۳۱, چهارشنبه
Problem!
سلام بر همگی
کامپیوترم دچار مشکل شده تا فردا امیدوارم درست شه.
دراین مدت از همه دوستان پوزش می خواهم وبه موقع خدمت همه می رسم!!مطمئن باشید

برچسب‌ها:

۱۳۸۶ مرداد ۲۹, دوشنبه
دوستان جانی

به لطف این وبلاگ با دوستان خوبی جدیداً آشنا شدم که انگیزه منو چندین برابر کرده.فکر این که یه روزی نتونم بنویسم یا این وبلاگ رو ترک کنم آزارم می ده.

ازجان طمع بریدن آسان بود و لیکن//از دوستان جانی* مشکل توان بریدن

شهروند امروز نشریه(مجله)ایه که محمد قوچانی پس از این که هم میهن رو توقیف کردند به راه انداخته.خوبیش اینه که تمام مطالبش رو توی یه وبلاگ هم می ذاره.باوجود قیمت نسبتاً گرونی که داره انصافاً می ارزه چون با هجومی از تحلیل های قوی ومطالب خواندنی مواجه می شید.نمونه این مجلات رو قبلاً با تماشاگران،دانستنی ها،دانشمند ومجله فیلم داشتیم.

تیم قایقرانی ایران به خاطر پرداخت نکردن شانزده هزار دلار ناقابل از المپیک ومسابقات جهانی حذف شد ویکی از بهترین اعضای اون به آلمان پناهنده شد!اونم تو دوره ای که می تونست مدال آور باشه.یادمون نمی ره انوشیروان نوریان رو که به استرالیا پناهنده شد و توی المپیک قبلی برای تیم ملی استرالیا مشت می زد!!!

یه طرحی توی ذهنمه که دارم کم کم پیاده ش می کنم یه نفر می دونه چیه!به موقعش خبرتون می کنم.

این نوشته عباس عبدی درباره مشروطه نفت زده ارزش سه بار خوندن رو داره!

دفتر من در وسط //باد ورقش می زند تند تند//باد چه بی حوصله ست//باد؟نه...//بی حوصله من بوده ام(زنده یاد عمران صلاحی)

*جانی نه به معنای قاتل!!!بلکه جون جونی!

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

برادران عزیزما درحزب اعتمادملی دیگر روی هرچه عالم سیاسی و هرچه...را سپید نمودند.خنده ام گرفت وقتی خواندم.آن هم به عنوان یادداشت صفحه اول درویژه نامه اعتماد!!!حاشا وکلا!نمی دانم باوجود مرتضی کاظمیان،بابک مهدیزاده،کیوان مهرگان و...چه کسی به این آقا اجازه داده درفشانی کند.خداوکیلی دانشجو چقدر بیچاره شده که این عضوشورای مرکزی شاخه دانشجویی حزب اعتمادملی!!!برایش رهنمود می دهد.ژورنالیسم افراطی که دانشجویان بیچاره رابدان نسبت می دهی،کسی نداند ما که می دانیم کجاست؟بوقهایتان رایادتان رفت بعد ازهیجده تیر78چه زود خفقان گرفت؟دانشجوچه قدربرایتان هزینه بدهد؟چه قدر به پایتان بسوزد ای منادیان اصلاح طلبی؟حیای گربه هم ازشما بیشتر است به خدا.دو صفت ببستی بر دانشجو:آنارشیست و لیبرالیست.با بقیه خزعبلاتت جناب آرش پاک اندیش کاری ندارم.کمی توضیح راالبته هرچند ملال آور است لازم می دانم

آنارشیسم: در تعاریف عامه همگان می پندارندآنارشیسم یعنی هرج ومرج طلبی.اما خب برای شما که به هرحال یک سیاسی کار(ونه مدار)هستید واجب است بدانیدآنارشیسم یعنی «سروری ستیزی».خواستارآزادی فرد ازقیود وبند حاکمیت ها ومنیت ها.طرفداران این مکتب خواستاربرچینی حکومت ها و برپای داشتن انجمن های آزادوهمیاری داوطلبانه افرادوگروهها(NGO) به جای هرشکلی از دولت هستند.ونه هرج ومرج طلبی!ریشه آن ازیونان است وحتی پولس قدیس(Saint Paul)ازحواریون عیسی از طرفداران آن.ژان ژاک روسو در کتاب «قراردادهای اجتماعی» نیز این مکتب را ستوده.البته امروزه برخی گروهها با چسباندن خود به این مکتب و خرابکاری سعی در تخریب جامعه دارند که آن بحثی جداست کما این که طالبان هم خود را مسلمان می داند.اما فلسفه آنارشیسم مسالمت آمیز وبرمبنای همکاری آزادانه فرد فرد جامعه است.پی یر ژوزف پرودون(1809-1865)از واضعان و پیشروان مکتب آنارشیست پراگماتیست(عملگرا) به روش اعتدال و مسالمت آمیز بود.درانقلاب فرانسه ریشه های این مکتب زیاد به چشم می خورد.امروزه این تفکر را می توان درآرای هربرت مارکوزه و رابرت نوزیک دید.آنان دولت راتاحدی موجه می دانند که حقوق افراد را حفظ وحمایت کنند.

لیبرالیسم:از ریشه لاتین Liberیعنی آزادی می آید.درمفهوم وسیع یعنی این که انسان آزاد به دنیا آمده وحق داردتاحدممکن آزاد زندگی کند.این مکتب درمقابل برده داری،دیکتاتوری،فاشیسم،کلیسای قرون وسطی وبقیه روش های ظالمانه حکومتی درطول تاریخ ایستاده است وتاریخ درخشانی دارد.متاسفانه درکشورما لیبرالیسم بسیار مظلوم واقع شده وتبدیل به برچسبی شده برای درمظان اتهام قرار دادن دیگران.دوستان ما در احزاب اصلاح طلب مسلماً سخنرانی هایشان را از57 تا 74به خاطر دارند که چه برچسب هایی می زدند(همان حرفهایی که الان اصولگراها به اصلاح طلبها می زنند!!!)توماس هابزوجان لاک بنیان گذاران لیبرالیسم سیاسی بوده اندوآدام اسمیت دراقتصاد.البته منابع دراین زمینه زیاد است.

اما جناب پاک اندیش قبل از زدن برچسب به قشرمظلوم دانشجو سعی کن کمی اطلاعاتت را درزمینه سیاسی بالا ببری که من کم سواد عامی تو را مسخره نکنم وای به حال بقیه!

وبهتر است بدانیددانشجو در جریان فعالیت سیاسی خودش هیچ گاه برای خودش نه سهمی می خواهد و نه چیز دیگری،هدفش بهترساختن وضع موجود است.آقایانند که دانشجو را بسان نردبان ترقی یا دستمال کاغذی می نگرند و نوچه های ایشان این گونه دانشجو ها را مورد نوازش قرار می دهند...

نقدصوفی نه همه صافی بیغش باشد// ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست // عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه
ّّدیازپام ده

به یمن انقلاب مشروطه بیش از یکصدو یک سال است در کشور قانون اساسی داریم.برای آینده کشور سندی به نام «چشم اندازبیست ساله»با کمک کارشناسان فن طراحی شده وامروزه همگان با واژه«توسعه پایدار»(Sustainable Development)آشنا هستند.مطلب روزنامه اعتماد و نیز مطلب خانم جمشیدی دیده بان محیط زیست ایران را مطالعه کنید.مرگ دو هزار جوجه فلامینگو در دریاچه بختگان در اثر خشکسالی ناشی از ساختن غیرکارشناسانه چندین سد در بالادست دریاچه.این طرح اصلاً به سیاست های دولت فعلی یا قبلی ربطی ندارد.فقط و تنها فقط از کار غیرکارشناسی وفدا کردن محیط زیست و تنوع زیستی وآب وخاک سرزمین برای ارائه آمار مخصوصاً درجشن خودکفایی گندم اجراء شد.آری زمین های بایر وموات به زیر کشت گندم رفتند به قیمت از دست دادن هزاران موجود زنده در یکی از غنی ترین تالابهای جهان از لحاظ تنوع زیستی(Biodiversity)ونابودی مزایای اقتصادی زیست بوم(Ecotourism)به قیمت خود کفایی در واردات گندم!!!.دراصل پنجاهم قانون اساسی به صراحت ووضوح ضرورت حفظ محیط زیست وتوجه به آن آمده است.درسند چشم انداز بیست ساله نیزهمین طور.آیا مجریان گذشته،فعلی وآینده این طرح ها وقانونها چیزی از«آمایش سرزمین»(Landuse Planning)می دانند؟آیا غنای ژنتیکی پرندگان مهاجر را درک می کنند؟ تنوع زیستی برایشان معنی دارد؟توازن اکولوژیک؟و...عکس را بنگرید که این پرنده زیبا به چه روزی افتاده است...

ببین دیازپام ده خورانده اند خلق را...

کم کم تعداد کسانی که برایشان تره خرد میکنم کمتر و کمتر می شوند.احتمالاً چاقوی تره خرد کنی من مشکل دارد،حال همه خوب است!!!

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۶ مرداد ۲۶, جمعه
ایول ضرغامی!دمت گرم

ضرغامی گاهی یه حالی به آدم می ده که نگو ونپرس...!!!رسانه ملی اصولاً از نظرمن با جاکفشی زیاد فرقی نداره!دیروز برحسب اتفاق داشتم از جلوی تیلفیزیون!رد می شدم دیدم سینما چهار یه اسم روی صفحه حک کرد:کارگردان:تام تیکور.اوووووووف نشستم پاش دیدم فیلمنامه رو هم کیشلوفسکی نوشته!دوتا اووووووف بازیگرشم کیت بلانشت سه تا اوووووف!!!برو که بریم.بهشت فیلم جالبی بود.ازش شنیده بودم.البته با سانسورهایی که داشت می شد ازبغلش یه دو تافیلم زبونم لال!...درآورد،آمما بازم ایول ضرغامی.تازه شب که از سرکار برگشتم اومدم اخبارونگاه کنم دیدم سینما یک جداافتادگان(ترجمه بهتر:مرحومین) رو داره نشون می ده.همزمان هم مشغول جمع آوری فک خود از روی فرش،لنباندن چندین عدد سیب ترش نمک زده(خوراکی محبوبمان!!) وتماشای چهارچشمی مت دیمون،لئو دی کاپریو،جک نیکولسون عزیزم!و مارتین شین وآلک بالدوین به کارگردانی اسکورسیزی بزرگ بودم.رکورد جم نخوردن از پای تلویزیون رو دیشب شکستم و دوساعت تمام فیلمDepartedرو نگاه کردم.ایول ضرغامی دمت گرم اصلاً تا یه سال دیگه هرچی می خوای پخش کن.حالی که دیشب دادی یادم نمی ره!

جالبه یه تیر پرتاب می کنی هرجا که خورد دورش یه دایره می کشی به همه نشون می دی زدم به هدف!!به قول سید کریم....!!!(تیکه بالای پنجاه ساله نمی شه گفت!!!)

چندین نفرازاعضای روستایی که توش اون دختر بیگناه عراقی دعا خلیل اسود به طرز بی رحمانه ای توسط مردم همون روستا سنگسار شد(احتمالاً توی سایتها یاگوشی های موبایل دیدینش) توی یه بمب گذاری کشته شدند.شاید اولین بار بود که توی دلم احساس کردم حقشونه...

این مطلب عبدالطیف درباره پاکستان خیلی جالب بود.یه کم بیشتر از جالب

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم // یا جام باده یا قصه کوتاه...
**************************************************
پا نوشت(که بد جورم بوی پا می ده!) :
بازم TV عزیز مرامش گل کرد و گوست داگ(شبح سگ)به کارگردانی جیم جارموش کبیر!وبازی فارست ویتاکر(برنده اسکارامسال)روپخش کرد.کماکان شرمنده ضرغامی هستم!
برای بچه م که سه ماهش شده یه ساعت مچی خریدم...!وبلاگم رو می گم بابا!!!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه
Great eagle vs. dragon(Episode III)

سعی می کنم یه جوری بحث رو ببندم.البته نتیجه گیری پای شما.

دوستی گفت چین کمونیست است.کمونیست بود منتهی ضروریات زمانه را خوب شناخت.چین دوره مائوتسه تونگ کمونیست بود ولی با آمدن دنگ شیائو پنگ ونیز درک تعاملات و پیشرفت کشورهای مختلف بدین نتیجه رسید که درهای کشورخودرابه روی جهان تاحدی بازکند.نظام سرمایه داری(کپیتالیسم)که تا قبل ازآن درچین جزو مباحث ممنوعه بود کم کم جای خودرا بازیافت.البته در مقابل این تغییرات کماکان جو اجتماعی سیاسی همان بود وتغییرآنچنانی نکرد.دراین زمینه دولت چین باراهکارهای موثرکنترل موالید وسیاست های رفاه اجتماعی مردم خود را تا حدود زیادی راضی نگاه داشت.این حرکات ازدید غرب پنهان نماند وبرای تشویق بیشتر چین به سمت تبدیل به یک کشور غربی هنگ کنگ وماکائو را که سال ها مستعمره انگلستان وپرتغال بودند به خودمختاری رساند.اما رهبران حزب کمونیست جمهوری خلق چین زرنگ ترازآنی بودند که دراین دام بیفتند.با اتخاذ یک روش نیمه سوسیالیستی نیمه لیبرالیستی که حتی به سمت سوسیال دموکراسی نزدیک هم نشد قدرت خود را هرروز اضافه کردند.نکته دیگر دراین زمینه می توان به انتخاب هوشمندانه صنعت مونتاژ بوسیله نیروی کارمتخصص وارزان و قیمت تولید پایین اشاره کرد که باعث تسخیر(به معنای واقعی کلمه)بازارهای جهانی شد.درزمینه سیاسی بدون های وهوی نقش مهم خود را ایفا کرد.سیاست یکی به میخ یکی به نعل واستفاده کامل از فرصت های به دست آمده باتوجه به حق وتویی که درشورای امنیت سازمان ملل دارد اژدهای زرد را در برابر عقاب تبدیل به یک خطر بالقوه کرده است.

طرح ایجاد سپرموشکی در برابر روسیه در حقیقت برای کنترل موشک های قاره پیمای چین که مجهزبه کلاهک هسته ای هستند اجرا شده ونیزکره شمالی.دولتی که چین به مانند یک سگ هار به زنجیر بسته شده آن را به آمریکا نشان می دهد...همان نقشی که اسراییل برای آمریکا درمنطقه خلیج فارس انجام می دهد.

به هرحال اوضاع رو به پیچیدگی می رود.ودرآینده منابع آبی وانرژی های نو نظیرهمجوشی هسته ای(فوزیون)و...نقشی تعیین کننده ترازنفت وگازو بمب اتمی خواهند داشت وبرنده کسی است که این تعاملات و تغییرات را زودترازبقیه درک کند وبرحسب منافع ملیش تصمیم گیری کرده ورفتارکند...

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ مرداد ۲۳, سه‌شنبه
Great eagle vs. dragon(Episode II)

درپست قبلی تا حدودی در مورد وضعیت جهان فعلی البته از نظر شخص خودم!!گفتم.با کامنتها ونظراتی که مواجه شدم تصمیم گرفتم که این مطلب را کماکان ادامه دهم...

دکترین نظامی کشورهاوطرح هایی که برای آینده دارندچیزی نیست که دربوق وکرنا شود وآن قدر ساده باشد که همگان سرازآن درآوردند.گفتم که هدف آمریکا نفت نیست...

طرح های مهندسی ازلحاظ برآورد زمانی وپایداری به دو دسته:موقت(Temporary)وپایدار(Sustainable)تقسیم بندی می شود.هدف موقت آمریکا تا حدودی در اختیار داشتن منطقه خاورمیانه به دو دلیل است.یکی تامین انرژی خود،البته نه از راه غارت و دوم کوتاه نگاه داشتن دست چین برای بستن قراردادهای طولانی مدت وانحصاری برای تامین منابع انرژی خود.حال چرااین هدف موقت است؟واضح ومبرهن است که نفت خاورمیانه تا حدود هشتاد سال آینده تمام می شود،پس این لشکرکشی ارزش خود را درطول زمان از دست می دهداگر فقط تنها برای نفت وگاز باشد.ونیز باتوجه به خطرات زیست محیطی و تولید گازهای گلخانه ای که سلامت کره زمین را تهدید می کنن خواه ناخواه کشورهای توسعه یافته مجبورند به سمت استفاده ازانرژی های پاک بروند.این راهم مطمئن باشید که نفت خاورمیانه غارت نمی شود بلکه به قیمت جهانی توسط کمپانی های چندملیتی استخراج وفروخته می شود.درمقام مقایسه ببینید وضع معیشتی ودرآمدسرانه مردمان خاورمیانه را با کشورخودمان...

پس اگرهدف عمده آمریکا فقط نفت وگاز باشد باوجود هزینه ای که برای این طرح موقت کرده توجیهی برای آن نمی توان درنظرگرفت.

حالا چراچین به نقطه ای رسید که برای آمریکاواروپا خطرسازشد؟سیاست هایی که درحال حاضر درچین پیاده می شود دو نوع است.سیاست سیاسی-اجتماعی-فرهنگی وسیاست اقتصادی.در بخش اول چین با موضع گیری های معمولاً بی طرفانه وشاید صلح آمیز خود را به عنوان کشوری صلح دوست وبی خطر دردنیا معرفی کرده است.طرح نان در برابرآزادی راهم با دقت وشدت تمام درکشور خودپیاده می کند بدین گونه که باکنترل شدید بر روزنامه ها ونشریات وفیلترینگ سایتها که دردنیا بی نظیراست(فیلتر سایت گوگل وتبدیل آن باهمکاری گوگل به گوگل چینی)تقریباً جو یکدستی رادر داخل کشور خود ایجاد کرده است که ازاین طریق راه را برای هرگونه انقلاب رنگین ومخملی بسته است.مجازات گرانفروشی احتکار ورشوه هم درنوع خودش بسیار شدید است.درمقابل هرگونه حرکت آزادی خواهانه هم به سختی برخورد می کند که نمونه آن را در میدان تیان آن من در حدود بیست سال پیش شاهد بودیم.درمقابل باتکیه شدید براقتصاد تولیدی که برپایه مونتاژ وتولید کالاهای ریزمصرفی است تقریباً برای هرفردچینی اشتغال زایی کرده وازاین طریق بافراهم کردن سطحی از رفاه نسبی درحقیقت کفه نان را درترازو سنگین تراز آزادی کرده.ازسوی دیگر با اتخاذ سیاست دمپینگ(Damping)یا قیمت شکنی بازارهای جهانی به تسخیرخود درآورده که احتمالاً نیازی به توضیح آن نیست.

بدین ترتیب دنیا دوباره به سمت دوقطبی شدن حرکت می کند واین بار چین باتجربه ای که ازشوروی سابق به دست آورده عرصه رابرآمریکا تنگ ترمی کند.

دراین میان نقش ایران به عنوان یک کشور تعیین کننده بسیار مهم است.چین از اختلافات مابین آمریکاوایران تا اینجای کار نهایت استفاده را برده وقراردادهای سنگین گازونفت راباما به امضاء رسانده ودربسیاری ازطرح های عمرانی ازقبیل سد سازی،راه سازی وحفرتونل واکتشافات معادن مشارکت فعالی دارد.درتعاملات جهانی آن طور که مشخص است هدف نهایی هرکشور حفظ منافع ملی است که نیاز به برنامه مدون و سیاست مدارانی کارکشته دارد نه سیاست باز که مابین این دو هزاران فرق است.اولی به منافع ملتش می اندیشد دومی به منافع شخصی وایدئولوژیک...درآینده جهان به سمتی پیش خواهد رفت که اشتباه در تصمیم گیری عواقب سختی را خواهد داشت.

مشتاقانه منتظر نظرات شما برای ادامه بحث هستم.

برچسب‌ها:

۱۳۸۶ مرداد ۲۲, دوشنبه
Great eagle vs. dragon(Episode I)

این پست من نه یک تحلیل سیاسیه چون خیلی خام تر از اونم که بتونم تحلیل کنم بلکه یک برداشت یا شاید بهتر بشه گفت مکاشفه ای درباره شرایط امروز جهانیه.

همه امروز با کشور چین وقدرت روزافزون اقتصادی اون آشنا هستیم.جنگ خلیج فارس ولشکر کشی آمریکا رو هم به این قضیه اضافه کنید.این هارو داشته باشید تا یه چیزی براتون بگم.

توی درس های دانشگاه واحدی بود به اسم جنگل شناسی.روش های جلوگیری ازآتش سوزی و این حرفا.توی جنگل هایی که امکان آتش سوزی توش بالا باشه (سوزنی برگان)می آن در فواصلی معین وحساب شده فاصله ای روبین درختها می اندازن به طول ارتفاع دوتا درخت یا تاحدی کمتر.یا درهنگام آتش سوزی مخصوصاً درمراحل اولیه اگه مرکزآتش وسط جنگل باشه یه شعاعی ازدرختان جنگل رو دورآتش به همان طولی که ذکر شد قطع می کنند.اسم این روش رو«آتش بری»می نامند.این جوری آتش اگه به اون مرز برسه خودبه خود خاموش می شه.

سرخپوست ها هم درمناطقی ازآمریکاوکانادا (البته بااجازه ازآلوچه عزیزکه دراین زمینه اطلاعات کافی دارن)برای شکار یک نوع گوزن که به اون موس* می گن یه روشی دارن.به این صورت که دریک طرفی که گله موس ها هستند سروصدا راه می اندازند تا موس ها به سمت دیگه برن دقیقاً سمتی که شکارچی های حرفه ای سرخپوستها برای شکاراونامنتظرن.

حالا یه نگاه می اندازیم به منطقه خاورمیانه.آمریکا به یه بهانه الکی افغانستان رو گرفت.دموکراسی روتاحدودی بوسیله تکنوکراتهایی که درس خونده آمریکا بودن(امثال حامد کرزای)توی این کشور پیاده کرد.افغانستان نه منابع طبیعی درست وحسابی داره نه معادن باارزشی،ولی یه موقعیت استراتژیک خوب داره.اشتباه نکنید،هدف آمریکا ایران نیست.هدف آتشیه که داره کم کم شعله ور می شه ...چین.مطمئن باشید بااین روش موثرکنترل جمعیتی که چین درپبیش گرفته واین رشد اقتصادی دورقمی وتورم یک رقمی طولی نمی کشه که اقتصاد دنیا تابع چین بشه وبعد ازاون مطمئنناً چین دولت قدروقلدری مثل آمریکا و همچنین اروپای واحد رو نمی تونه تحمل کنه.همین الان با داشتن بزرگترین نیروی دریایی جهان و بمب های هیدروژنی یکی از ارتش های بزرگ دنیاست.پس خاورمیانه اینجانقش «آتش بر» رو بازی می کنه.اشغال عراق رو درنظر بگیرید.مگه عراق چقدرنفت داره؟نهایت تولید نفت عراق باهمه شرایط مطلوبش روزی دوونیم میلیون الی سه میلیونه که هنوز نتونسته به این سقف برسه ودرضمن استخراج وصادرات نفت اون کاملاً دست عراقه و آمریکا نقش آنچنانی رو نداره.کل نفت وگاز عراق رواگرحساب کنید وهمه رو به آمریکا به قول معروف هبه کنید بازم خرج لشکرکشی اونابه منطقه رو کفاف نمی ده پس مطمئن باشید آمریکا نه برای نابودکردن اسلام اومده نه برای غارت نفت.

البته چین هم داره از روش شکار سرخپوست ها استفاده می کنه آمریکا رو دور زده اون هم در دونقطه.الان دربیشتر کشورهای آفریقایی چین داره عملیات عمرانی،آموزشی ورفاهی رو با دکترین خاص خودش اجراء می کنه وحواس آمریکاروتاحدی به خودش معطوف کرده.نمونه عینی اون درسودان قابل مشاهده ست.ونقطه دیگر آسیای میانه جایی که برای آمریکا اهمیت اساسی داره.

دراین میان سه منطقه نقش مهمی دارند.اولی روسیه.روسیه با دردست داشتن منابع گازی فعلاً داره اروپا رو تغذیه می کنه وبا نقشی که آمریکا برعهده ش گذاشته تقریباً امنیت نظامی و اقتصادی خودش رو تضمین کرده.دولتهایی مثل سوریه وایران وونزوئلا هستند که دلارهای مفت خودشون روتقدیم روسیه کنن تااین خرس توی غارخودش باذخیره خوبی به خواب زمستونی بره واین جوری خطرش تقریباً خنثی می شه چون به هدفش(پول)رسیده.دومی اروپای واحده که رهبری اون رو انگلیس به عهده داره.اگرخاطرتون باشه انگلیس در اوان تشکیل جامعه اروپاتاحدوی با قوانین اون مخالف بود تااین که خطری به اسم چین رو حس کرد.تا قبل ازاعمال تعرفه های وارداتی درپیمان ماستریخت،صنعت نساجی وکفاشی ونیزکالاهای ریزمصرفی اروپا که بیشترش درانگلیس وجود داشت باوجود کالاهای چینی داشت به نابودی می رفت که باوضع تعرفه های گمرکی و تمهیدات سیاسی تونی بلر نخست وزیر توانای انگلیس،تاحدودی اروپا یکپارچگی خودش رو به دست آورد و درکنار آمریکا جبهه نامرئی ای رو برابر چین تشکیل داد.منطقه سوم پاکستان.کشوری که الان درتنگنا قرار گرفته هم ازطرف چین هم آمریکا.کودتایی که ژنرال پرویزمشرف انجام داد باحمایت کامل آمریکا بود وازاین حیث مشرف مدیون آمریکاست.ازطرف دیگر پاکستان یک قدرت اتمی ست که این قدرت رو بیشتر مدیون چین می باشد به خاطر ترسی که چین ازهنداتمی داشت.باوجود طیفی ازافسران بانفوذ ورده بالا دردولت پاکستان ونیزوجود دکتر عبدالقدیرخان دانشمند اتمی این کشور که همه اونها تقریباً به چین وابسته هستند پاکستان روزهای سختی رو خواهد داشت.البته تحرکات جدید مشرف نشون می ده که اون آمریکاروانتخاب کرده.

به هرحال اژدهای تازه ازخواب بیدار شده بدجوری عقاب رو پریشان احوال کرده.درپستهای بعدی ادامه بحث رو خواهیم داشت.

*بچه هایی که مازندرانی بلدن خواهشاً نیششون رو ببندن!

برچسب‌ها:

۱۳۸۶ مرداد ۲۰, شنبه
مگه قسطی می شه؟باش تا بشه

تو هیاهویی که پارسال برای کاریکاتوریست دانمارکی راه انداخته بودند،مردکی از آشنایان توفیق اجباری بود که از قضای روزگار مغازه نوشت افزار و اسباب بازی داشت.ادعای اسلام شناسی و دینداریش هم که...چندین باری هم صحبت شده بودیم.داد وبیداد که آی توهین شده،من هم جنس اروپایی و آمریکایی نمی آرم و...نگاهی به ویترینش انداختم دیدم ساعت فانتزی ای برق می زند.رویش نوشته است به لاتین کشتی نوح.کاریکاتوری از حضرت نوح به همراه حیوانات در کنارش بود.نشانش دادم و گفتم بخونش!ونظرت رو بگو!مگر نه این که پیامبر اولوالعزم است؟حال بگویم بیایند مغازه ات را به آتش بکشند خودت را برعکس سوار الاغ کنند؟!

«هزار دعوی اما نه یک جو اندیشه // هزار حرف ولیکن نه یک قدم رفتار»

مدتهاست به این نتیجه رسیدم که کمتر کسی حرف منو می فهمه حالا دلیلش اصلاً مهم نیست ولی مجبورم بگم باباجان گودرز به شقایق پیشنهاد ازدواج نداده هنوز! مسائل رو با هم قاطی نکنید! شاید بعضی وقتها بهتون دروغ گفتم یا خواستم زبونم لال اسگلتون کنم!ئه سرین نصیحت خوبی بهم کرد.چشم چون چند ماهی هم ازم بزرگتری بازم چشم ئه سرین گیان عزیز.

یه مدته اطرافیان خیلی!!!بهم لطف دارن به قول معروف

«ترسم از ترکان تیرانداز نیست // طعنه تیر آورانم می کشد»

نوری المالکی نخست وزیر عراق اومده بود تهران برای تحکیم روابط یا بهتر بگم ...ولی بنده خدا نتونست کاری از پیش ببره.فعلاً در عراق برگ برنده دست ایران وعربستانه واین اصلاً خوب نیست.مصاحبه سفیر عراق در تهران رو با روزنامه اعتماد حتماً بخونید تا ببینید انصافاً چه دیپلمات کارکشته ایه این مرد و چه حرفهای روشن کننده و جالبی زده.ومقایسه کنید با حرفهای سفرای ما...

می گن زن بگیر.منم جیبام رو نشون می دم می گم نیمکره های چپ و راست جیبم فعلاً خالیه!باز می گن زن بگیر.می گم مگه قسطی هم می دن؟!بازم از رو نمی رن...خب مجبورم بگم کی زنشو به من می ده!!!؟نمی دونم چه جنس قراضه ای (زبونم لال) توی انباری فک و فامیلاشون دارن می خوان به ما قالب کنن!استغفرا.. وربی اینارو خودت درستشون کن خدایا!

استهزای سقراطی نوشته حسن مرسلوند.خیلی خوشم آمد ساده و پرمعنا

از 53نفر خواهم گفت وتاریخ مختصری از حزب توده.

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۹, جمعه
آدم نمی شوم

نمی دونم چه دردی به جون ما افتاده هر پستی که می نویسیم یا براش باید یه روز بعد پانوشت بنویسیم یا این که در پست بعدی یه توضیحی،ماله کشی ای چیزی! بدهیم.فی الحال تصمیم داشتم برای مطلبم درباره شاملو پانوشت بنویسم دیدم بد نیست مطلب جدیدمو به اون اختصاص بدم...

نمی دونم چند ماه پیش بود،نه آنچنان دور.به اتفاق دو نفر از دوستان که به نظرمن خوب هم شعر می گن با این که از حضور در چنین جمع هایی کلاً حال نمی کنم به شب شعر کانون ادب دانشگاه آزاد لاهیجان رفتیم که از قضا مهمانی داشت تقریباً آشنا.علیرضا پنجه ای سردبیر نشریه هنری گیله وا.همون طور که حدس می زدم یه مشت (توهین نشه!)جوون سانتی مانتال رمانتیسیست!که در تشخیص دادن الف از اشتر عاجزند به همراه ملحقات خودشون از نوع سببی ونسبی! نشسته بودند.فضای بسیار زرد وبنفش راه راهی بود جای همه تون سبز!حاشیه نمی رم.کمی آقای پنجه ای صحبت کرد از شعر کلاسیک گفت که دوره ش تموم شده از شعر نو گفت و از شعر سپید که خودش هم نشخواری از اون داشت!کلی تعریف کرد که بله...من آنم که رستم بود پهلوان!مثل استادش شاملو اونم با یه کلاش بست به رگبار هزار سال شعر کلاسیک وغنایی ایران رو.ناجوانمردی روتا حدی بالا برد که از لاهیجان گفت واسمی از بیژن نجدی نبرد.خوشم می آد مرده ی بیژن هم اینارو می ترسونه! یه شعر هم از دیوانش خوند اون هم نه از حفظ و با کمی تپق(بر وزن تپل!) کاش بودین می شنیدین نماد کامل سبک بند تنبانیسم!از شعر نو گفت واسمی از مشیری و فروغ نبرد شاید نمی شناخت؟!چه می دانم!به شاملو که رسید گفت شاملو غووووولی بود در ادبیات ایران(خودش این وووو رو کشید به گیرنده های خود دست نزنید اشکال تایپی هم نبوده!) دوستان با توجه به سوابق به من نگاه کردند منم فقط کمی روی صندلی جابجا شدم و یادداشتی برداشتم!به هر حال در شهر کوران که یدا...رویایی رو شاعر نمی دونن و شعرای خوب هر کدام یا ریق رحمت رو سرکشیدند یا ریق غربت!رو این عزیز یک چشم ما داره پادشاهی می کنه!

نکته جالب این روز(شب!) به یاد ماندنی هنگامی بود که دکترپنجه ای!(سوتی یکی از بچه ها!) یه چند دقیقه ای تلاش کرد نی آب میوه رو داخل سوراخی که براش روی پاکت تعبیه شده پیدا کنه که فتح اون نقطه بوسیله دکتر و پوزخند صدا دار من و خجالت کشیدن دکتر مهدوی رییس دانشگاه!!همزمان شد و موقعیت کمدی جالبی به وجود اومد.آخرش هم یه یادداشتی برای آقای پنجه ای عزیز نوشتم که فلانی...همین های که گفتم رو براش نوشتم و یه اشتباهی درخواندن تنها بیتی که از حافظ ذکر کرده بود.نمی دونم به دستش رسید یا اگه به دستش رسید فهمید یا نه!؟! به هر حال من رسالت فرهنگی خودم رو ادا کردم!!(اجماعاً زرشک!) این چنین بود که مطلب رو درباره شاملو نوشتم و در جواب همه دوستانی که به لطف کردند و کمی خرده گرفتند بگم که من فقط قصد این رو داشتم بگم که تریبون محلی برای خالی کردن عقده ها و کینه ها نیست که آقای شاملو اون نظراتش رو گفت.هر چه قدر هم بی تفاوت باشم نمی تونم به این نظر که« موسیقی سنتی عرعر خر است» بی تفاوت باشم.هر چی باشه لحظات خوبی رو با شجریان،ناظری و سراج داشتم.

از نظرمن این بیت که دوست ما گفته(همه شعرش خاطرم نیست...)

« دستم اسیر خواهشی از جنس سیب بود//مادر دروغ گفت که آدم نمی شوم»

می ارزه به تمام شعر هایی که اون آقا همان شب گفت و شنیدیم.

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۷, چهارشنبه
رنج متفاوت بودن

ذات انسان و بیشتر جنس نرینه(درست خوانده شود لطفاً،منظور جنس مرد است!)علاقه به متفاوت بودن است.اول بار این اخلاق را در خود کشف کردم و براثر تجربیات به کل تعمیم دادم وتا حدودی درست از آب درآمد.علت بسیاری از مخالفتها،رفتارهای عجیب،متناقض وشاید ناهنجار برخی بیشتر ازاین علاقه نشئت می گیرد.نگاهی به تیپ نسل جوان امروز و موضع گیری هایش بیندازید به جوانی خودتان رجوع کنید مطمئنناً رگه هایی از علاقه به متفاوت بودن را درک خواهید کرد وخواهید یافت.

هیچ گاه انسان متعصبی نبودم و به قول حافظ «چوبید برسرایمان خویش می لرزم».می خواستم در پستی همان طور که مربی تیم ملی را به مسلخ بردم!!!احمد شاملو را نیز...اما به سه دلیل این کار را به آن صورت انجام نمی دهم.اول این که من نوعی در مقابل احمد شاملو نه قطره ای از دریا ولی خیلی خام تر وبی سواد ترم و رسم نیست که منتقد از انتقاد شونده این قدر وزنش کمتر باشد.دلیل دوم این که خوب یا بد شاملو ازمیانمان رفته و دستش از دنیا کوتاه است که جواب من را بدهد!ودلیل سوم این که نمی خواهم با به زیر سئوال بردن مردی که به هر حال ورقی به ادبیات ایران زمین اضافه کرد خود را بالا برده و متفاوت نشان دهم.«سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست...».

اما شاید بر خود واجب دانستم اندکی گرد گیری کنم.چون دیده ام کسانی را که کورکورانه شاملو را خداوندگار ادب پارسی می دانند وبدون تلاش برای ذره ای فهمیدن وفهماندن شعرش فقط طوطی وار زمزمه می کنند.شاملو نیز مثل صادق هدایت و شریعتی ابزاری شده برای متفاوت بودن.خرج کردن از کیسه شان هم که خب خیلی آسان است!حال شاید این کیسه سوراخ هایی هم داشته باشد.

نمی دانم ...ولی این لینک را بنگرید.البته نویسنده و گردآورنده آن آدم متعصبی ست.از لحنش معلوم است اما خب بر موثق بودن منابعش کمتر می توان خرده گرفت.شاملو هر چه بود زبان وادبیات پارسی را نیک می دانست علت شاید چپ بودن من! با او اظهار نظرهای جنجالیش است.او هم مثل همه ما بلکه کمی بیشتر دچار رنج متفاوت بودن بود ومتاسفانه برای متفاوت بودنش کمی زیاده روی کرد.بخوانید اظهار نظرهایش را من چیزی نمی گویم...

«افق او [حافظ] از افق بسیاری شاعران متوسط روزگار ما نیز محدودتر بوده‌است... شاید بتوان ادعا کرد که می‌توان در پرمایه‌ترین اشعار شاعری چون «البوت» چنان غوطه خورد که شناگری ماهر در گردابی هایل، اما هرگز نمی‌توان درباره حافظ این چنین ادعا کرد.»

«به‌راستی کیست این قلندر یک‌لاقبای کفرگو که در تاریک‌ترین ادوار سلطهٔ ریاکاران زهدفروش، در نهاربازار زاهدنمایان و در عصری که حتی جلادان ِ آدمی‌خوار ِ مغروری چون امیرمبارزالدین و پسرش شاه‌شجاع بنیان حکومت آن‌چنانی خود را بر حدزدن و خم‌شکستن و نهی از منکر و غزوات مذهبی نهاده‌اند، یک‌تنه وعدهٔ رستاخیز را انکار می‌کند، خدا را عاشق و شیطان را عقل می‌خواند»

«برای مبارزه با جهل وتعصب، بایستی باورها و اعتقادات مردم را تغییر داد و یکی از آنها باور غلطی است که ما به «شاهنامه» پیدا کرده‌ایم. شاهنامه پر از جعل واقعیت‌هاست ... فردوسی، هم‌نژادپرست و فئودال بود و کاری که در شاهنامه کرده‌است عبارت است از دفاع از طبق و گروه خودش...»

«اگر فردوسى اشتباه‌ کرده‌ يا ريگى‌ به‌کفش‌ داشته‌ و اسطوره‌ى‌ ضحاک ‌ را به‌ آن‌ صورت‌؛ جازده‌، حتا طبقه‌ى‌ تحصيل‌ کرده‌ و مشتاق‌ حقيقت‌ ما نيز حکم‌ او را مثل‌ وحى‌ منزل‌ پذيرفته‌اند. من‌ موضوع‌ قضاوت‌ نادرست‌ درباره‌ى‌ نهضت‌ تصوف‌ يا اسطوره‌ى‌ ضحاک‌ را به‌عنوان‌ دو نمونه‌ى‌ تاريخى‌ مطرح‌ کردم‌ تا به‌ شما دوستان‌ عزيز نشان‌ بدهم‌ که‌ حقيقت‌ چه‌قدر آسيب‌پذير است‌. اين‌ نمونه‌ها را آوردم‌ تا آگاه‌ باشيد چه‌ حرام‌زادگانى‌ بر سر راه‌ قضاوت‌ها و برداشت‌هاى‌ ما نشسته‌اند».

«ماجرای انوشیروان را همه می‌دانند. این حرام‌زاده آدم‌خوار با روحانیان مواضعه کرده که اگر او را به‌جای برادرش به‌سلطنت رسانند ریشه مزدکیان را براندازد»

«موسیقی سنتی، عرعر خری است که در چاه تاریخ پیچیده و به گوش ما رسیده است»

خواندید؟حظ کردید؟دریک سخنرانی در دانشگاه برکلی نمی دانم برای خوش آمد چه کسی این در فشانی ها را انجام داد!البته در مصاحبه هایش با مسعود بهنود ودیگران هم کم نگذاشت.می گویند«عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی // نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند».شعرهایش را دوست دارم.به مانند دو سه استاد با سواد دانشگاهم که خب شخصیتشان جای سئوال داشت...

بسکتبال قهرمان آسیا شد به المپیک صعود کرد.یک ورزش تیمی وقتی یک مربی کاردان وکاربلد(رایکو ترومن) داشته باشد بازیکنش بی ادعا باشد فدراسیونش متولی(محمودمشحون) داشته باشد چرا نتیجه نگیرد؟!معرفت بسکتبالی!!!

گاهی دیده اید که کفش نو را اول صبح می پوشید به پاشنه فشار می آورد و درد ایجاد می کند.مرسوم است که می گویند خوب می شود!اما خوب نمی شود.اعصاب حسی منتقل کننده درد در طول زمان مثلاً تا عصر کم کم عادت کرده و حساسیت به درد مداوم کم می شود.اثری به مانند مخدر.شرق توقیف شد. شاید تا به ابد همچو روزنامه ای وزین و حرفه ای با کادر قوی نداشته باشیم.این درد است منتها از بس که درد کشیده ایم عادت کردیم مثل همان کفش تنگ!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سه‌شنبه
بوروژوای جهان متحدشوید!لطفاً

در وبلاگ قبلی که به همت سیستم مدیریت ایرانی کارا،هماهنگ و بسیار عالی میهن بلاگ! به باد فنا رفت(اگرچه همه لینک های مطالبو دارم اما اصلاً خوشم نمی آد براش وقت صرف کنم!)،مطلبی در باره طبقات اجتماعی نوشته بودم وتاثیر متقابلی که با حکومت ها دارند.دیدم بحث خوبیه که جای کار زیاد داره.

اساساً و به طور خیلی ساده تمام جوامع به سه دسته بالادستی،متوسط و پایین دستی تقسیم می شوند که حالا هرکدام می توانند به چند زیر شاخه برحسب درآمد سرانه،رفاه و...تقسیم شوند.

دراین که حکومت ما دربین تمام حکومتهای خاورمیانه دموکرات به حساب می آید شک نکنید با همه ضعف هایی که دارد و باهمه اشکالاتی که از لحاظ ساختار سیاسی می توان به آن گرفت.عراق و افغانستان دیکته هایی نانوشته هستند که هنوز غلط هاشون پیدا نیست.سوریه،پاکستان و حتی ترکیه به نوعی استبداد نظامی(میلیتاریستی) دارند.کشورهای عرب حوزه خلیج فارس باهمه تلاش هایی که داره می شه حدود یکصد سال فقط از ما عقبند!ترکمنستان وبالکل آسیای میانه هم که قربونشون برم ایشالا! یه دونه صفرمراد نیازف کافیه! البته لبنان حکومت خوبیست اگه بقیه بذارن!

اما برسیم به بحث.در مطلب چند ماه پیش راجع به طبقه متوسط گفتم.درطول تاریخ این طبقه هم القاب زیادی داشته هم نقش قابل اعتنا وتاثیرگذاری در شکل گیری حکومت ها وایجاد انقلاب ها و اصلاحات داشته.بعد از رنسانس در اروپا وانقلاب صنعتی و حذف تدریجی دو نهاد تاثیر گذار(کلیسا و فئودال ها)طبقه متوسط در اروپا شکل گرفت که به اصطلاح بوروژوا نام داشت.این طبقه در بین افراد خودش متفکران،نویسندگان و فیلسوفان زیادی رو از اون دوره تا حال حاضر به جامعه تحویل داده.دراین سالها بیشتر تحرکاتی که در دنیای غرب صورت گرفته بوسیله مردان و زنانی از این طبقه بوده.می شه نتیجه گرفت که بزرگترین دشمن یک حکومت مستبد و ایدئولوژیک (خواه توتالیتر خواه حتی دموکرات) این طبقه است.طبقه ای که درطول روز علاوه برتلاشی که برای کسب معاش می کنه ودرآمد مکفی داره وقت مناسبی برای مطالعه،تفکرو بحث وکنکاش درامور جاری داره.دغدغه هایی می تونه داشته باشه از جنس عدالت اجتماعی،آزادی بیان و...که خب این ها با حکومت های مستبد در تضاده.همین تضاد باعث رشد این افکار این طبقه و جبهه گیری اون می شه که حالا می تونه منجر به انقلاب بشه(در فرانسه)یا اصلاحات(در بریتانیای کبیر) یا حتی به استقلال رسیدن کشوری(آمریکا).در انقلاب روسیه هم که بیشتر معروف به انقلاب پایین دستی ها(پرولتاریای کارگری)بود نمی شه از نقش تاثیرگذار این طبقه غافل شد.

در ایران هم اوضاع بدین منواله.اگر به بیشتر افرادی که در زمینه آزادی بیان فعالیت می کنند دقت کنید خاستگاه اونا از طبقه متوسطه.به هرحال حکومت ها هم برای کنترل این طبقه دو راه بیشتر ندارند که این دو راه را با هم به کار می برند.راه اول سرویس دهی بیشتر به طبقه پایین دست از طریق اعطای وام وتسهیلات وخدمات رفاهی وحتی وعده دادن به صورت مقطعی ست که باعث همراهی آنها با دولت مرکزی وایجاد مانع و رادعی در برابر نشر افکار وفعالیت های طبقه متوسطه.که این راه البته می تونه تزی باشه که به آنتی تز خودش مبدل بشه یعنی طبقه فرودست درطول زمان بااستفاده از امکانات به طبقه متوسط تبدیل بشه.امری که درایران زیاد هم دیدیم(اصطلاح نوکیسه).راه دوم حذف تدریجی طبقه متوسط با تحولات اقتصادی واجرای بعضی سیاست هاست.مثلاً بخش کوچکی رو به سمت سرمایه داری سوق داد وبخش اعظم طبقه متوسط رو که شامل حقوق بگیران دولتی و...است با اجرای سیاست های تورم زا وانبساطی وادار به کار بیشتر برای کسب معاش کرد که این امر باعث از دست رفتن آن وقتیست که این طبقه صرف مطالعه کتاب یا روزنامه،جستجو در اینترنت ووبلاگها وسایتها و مباحث روزمره سیاسی اجتماعی می کنند.شاید از لحاظ مادی این طبقه همان وضعیت گذشته را دارا باشند اما دیگر فرصت و انگیزه ای برای اندیشیدن ندارند.روش کمکی این دراین طرح هم می توان پلیسی وامنیتی کردن جامعه از طریق کنترل شدید برفعالیت های فرهنگی اجتماعی باشد که نیاز به توضیح ندارد.

این گونه ست که طبقه متوسط که شریان فعال جامعه در فعالیت های سیاسی فرهنگی اجتماعی ست اهمیت خود را ازدست داده وکمرنگ می شودو در تعاملات روزمره خود با دیگر اقشار جامعه دچار نوعی مرگ مغزی شده وحتی در تعارض قرار می گیرد.

شرق توقیف شد...مهدی رحمانیان خبر توقف همیشگی فعالیت اون رو داد.به چه بهانه مزخرفی...

مطلب قبلی درباره قلعه نویی در سایت بالاترین بیش از صد بار کلیک شد اما دریغ از یک نظر! وبلاگ سفره ایست که بلاگر برای پذیرایی پهن می کند.رسم ادب آن است که برای تشکر کامنتی گذاشت! البته عبدالطیف دلش از من بیشتر در این زمینه خون است!

یارم چو قدح به دست گیرد // بازار بتان شکست گیرد

شاملو را بهتر می شناسانم! به زودی!

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۴, یکشنبه
آقای قلعه نویی سرمربی نسبتاً محترم تیم ملی با شما هستم

بدون هیچ گونه سلام و درود به شما می گویم جناب امیر(اردشیر قلعه نویی) ملقب به ژنرال! انسان ها چه زود فراموش کار می شوند.حتی حرفهایی را که پس از باخت در مقابل تیم کره جنوبی (تیم چهارم دنیا!! به قول رئیستان!).گفته بودی که من یعنی امیرقلعه نویی مقصرم.مقصر یعنی کسی که اشتباه کرده.اگر اشتباهاتی را که به تو نسبت می دهند نمی پذیری پس بگو اشتباهاتت را.مگر نه این که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»؟؟؟

جناب سرمربی تیم ملی من هیچ ادعایی برعکس بقیه نداشتم که تیم ما حتماً باید قهرمان جام ملت ها می شد اما ادبیاتتان،توجیهتان و حمله شما و اذنابتان به منتقدان اصلاً زیبنده قواره یک سرمربی تیم فوتبال دسته دوم هم نیست.می دانم که اصلاً نمی دانی وبلاگ چیست!می دانم یعنی مطمئنم که سال های سال هم بگذرد این نوشته مرانمی خوانی و دوروبری هایت به جز حرفهای عادل فردوسی پور و امیرحاج رضایی وبهمن فروتن و... چیزی در این باب در گوشت زمزمه نمی کنند.اما غرض از مزاحمت اردشیر خان!چند سالی ست که در این فوتبال عوام زده ای که شادی و غم مردم با آن پیوند خورده و پیوند محکمتری با سیاست دارد سروکله ات ناگهان پیدا شده.سخن از سوابق ملی و باشگاهیت نزن که اگر کسی نداند ما استقلالی ها می دانیم که تو که هستی(18 بازی ملی یک گل زده!)!می دانم که اولین جمله ات این است که با شورت ورزشی عکس داری یانه؟!داریم زیاد هم داریم،اما از بس این فوتبالی که تو ژنرالش هستی کثیف و مهوع است که عطای حتی هفته ای دوجلسه تمرینش را به لقایش سپردیم.جواب مایکل چرچ،آرش راهبرو سیامک رحمانی و دیگر ژورنالیست های حرفه ای ورزش آسیا را ندادی حداقل گوش کن...

یادم است صحبت از پازل تاکتیکی می کردی.علی سامره آقای گل امارات را دعوت نکردی چون در پازلت جایی نداشت عوضش فلان و بهمان را بردی که به مانند چوب الف وسط زمین مشغول درفشانی بودند!خب سلیقه شخصی ست!دینو زوف هم روبرتو باجو رانبرد.چوبش راهم خورد!از معرفت فوتبالی حرف زدی؟بینی وبین ا... می توانی معنایش کنی این غریب واژه را که اول بار از کام مبارکت شنیدیم؟!چه ربطی دارد به اورلپ که در تیمت ندیدیم؟!تیمی را که از برانکو گرفتی چه تغییری دادی؟چهار بازی چهار سیستم!چهارصد دقیق بدون گل از مهاجمانت.تمریناتت هم هر بار دیدیم تعطیل بود!برنامه صد وبیست صفحه ای هم داده بودی شنیده بودیم!

خب می خواهی از معرفت فوتبالیت بگویم؟!پس بنشین و گوش بده :یادت هست قرار بود به همراه زرینچه بازوی چپ و راست پورحیدری باشی؟!با برنامه دوساله؟یادت هست از شخصیت ونجابت منصورخان سوء استفاده کردی دورشان زدی؟یادت هست سال 68تازه به استقلال آمدی و هنوز امضای قرار دادت خشک نشده بود کودتا کردی؟سال 72 را یادت هست؟صادق ورمزیار را که اسطوره تعصب به استقلال بود،از دوازده سالگی به همراه تیم های پایه بود چه طوری دورش زدی کاپیتان؟!سونای زعفرانیه و دوستی ات با مقامات چه؟ایروانی،اولیایی و...باز هم بگویم؟!خبر چینی هایت،خود شیرینی هایت؟!چه بر سر نامجو مطلق و نعلچگر و هر چه هافبک تکنیکی بود آوردی؟یادت هست مابین مظلومی و پورحیدری اختلاف انداختی فقط برای یک سال بیشتر بازی کردن؟راه رفتن هایت و دست به کمر زدن هایت را؟تمام کرنرها و ضربه آزاد ها را زدن آن هم جلوی تکنیکی ترین هافبک آسیا مجید نامجو مطلق؟یادت هست تیم از شهرستان با اتوبوس برمی گشت جناب عالی با هواپیما؟تومار امضاء کردن هایت یادت هست؟بست نشستن هایت در دفتر حاجی فتح ا.. زاده که «من به حقم!!!در استقلال نرسیدم؟»یادت هست با همسر وفرزندانت شانزده روز در کمپ بایرلورکوزن چرخ زدی و ورقه ای آوردی به دوستان خبرنگارت که انصافاً خوب هوایت را داشتند نشان دادی گفتی شاگرد اول دوره مربیگری آلمانم .این منم ژنرال امیرقلعه نویی!پای ورقه ات را که امضاء کرده بود؟کریستف دام و رولند کخ.کخ را یادت هست همانی که آمد به استقلال و تو با هفت بازیکن توطئه چیدی دودمانش را به باد دادی!رفت و پشت سرش را نگاه نکرد!وچه پاداشی به آن هفت نفر دادی وقتی سرمربی استقلال شدی!!اخراج!این قدر کودتا کردی ژنرال که حسابش از دستانمان در رفته.فی الواقع که ژنرال برازنده ات است.حجازی را یادت هست چگونه اخراج شد؟گلهایی که پرویز برومند خورد را یادت هست؟پورحیدری می گفت هرکه با این امیر کارکند باید دو تا پاسبان بگیرد تا پشت سرش کودتا نشود!یک کودتایت را یادم نمی رود.لعنت به تو سیاه ترین روز زندگیم بود...

روزی که جلوی ملوان،استقلال فقط به یک تساوی نیاز داشت تاقهرمان شود وچه برسرتیم آوردی.یادم هست جام با من تماشاگری که در ورزشگاه بودم دو متر هم فاصله نداشت و چه قدر آن روز گریستیم به پای این فوتبال کثیف.یادت هست بازیکن محبوبت-بگذار همه بدانند- پاشازاده گفت:داغ قهرمانی را به دل این ها می گذاریم و گذاشت منتها بر دل ما دوستداران استقلال.وچه بی پناهند تماشاگران که خط و ربط شما را نمی دانند و باز می گویند سرور لنگی ها کیه؟؟بگویم از چلوکباب سلطانی هایت برای لیدرهای هواداران تا جو ورزشگاه را به سوی شما معطوف کنند؟بگویم باز که همان صاحب رستوران را به عنوان آشپز تیم ملی باخودت به مالزی بردی؟یادت هست جلسات شبانه ات با اصحاب رسانه های ورزشی،مافیای ژورنالیسم؟خانه ای در ستارخان را می گویم ها!مصاحبه آن لیدر با ایران ورزشی را خواندی؟پرینت تلفنش را دیدی؟!موبایل هایی که کادو دادی یادت هست؟!یادت هست ستارگانی چون سامره ونوازی را دراوج خود از استقلال فراری دادی؟از نفوذ ایروانی پیش احمدی نژاد استفاده کردی و باشعار مربی جوان گرای میهنی شدی مربی تیم ملی!!!وچه قدر این ردا برایت گشاد است!بگذار همه را بگویم...وقتی که مربی تیم ملی هم شدی باز دست از سر ما برنداشتی و با دخالت هایت باعث حذف استقلال از جام باشگاههای آسیا شدی.بن هشتاد هزار تومانی در آخرین روزهای حضورت هم نتوانست خبرنگاران ستون پنجمت را به راه راست هدایت کند!مصاحبه های قشنگت با برنامه نود هنوز یادمان است و واژه های ابداعیت!!!کل یوم و آنالیز تیم ملی و لمپنیسم و پروینیسمی که از گوشه گوشه جملاتت بیرون می ریخت ...جواب حاج رضایی را که ندادی جواب ما راهم نده. به هرحال به قول صفایی فراهانی این فوتبال دست نامادریش است خب چه توقعی می توان داشت؟!!!تو هم بدان که عروسک خیمه شب بازی بیش نیستی پس سعی کن نقشت را بهتر بازی کنی این نیمکت به خیلی از تو بزرگترها هم وفا نکرد شما که ژنرال مملکتی جای خود داری!

ماگذشتیم و گذشت آنچه توباماکردی // تو بمان و دگران وای به حال دگران

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۳, شنبه
از گرگ تا بره

روزگار غریبی ست...

خیلی از شاملو بدم می آد اما با چندین و چند شعرش حال می کنم .نمونه بالایی...

واقعاً روزگار غریبیه.این چند روز تعلل و غیبتم برای این بود که بنا به دلایلی که اگه بگم سیل کامنتهای شماتت بار سرازیرم می شه و برای همین فعلاً نمی گم نتونستم از خونه آپ کنم و مطلب پیش رو از شرکت و با ترفند های غریب آپ کردم.بماند که برما چه گذشت...

بانوشتن پست قبلی مباد که شک ببرید به انسان تاختم نه...انسان به خودی خود انسان است.اما قدرت است که با فردیت جمع شود انسان را به گرگ تبدیل می کند.انسان بالذات نه گرگ است و نه بره.

آهان! می گن از اون بالا کفتر می آیه ! مواظب سروصورتتون باشید!

راستی فلانی! جریان راه بی بازگشت رو می دونی؟! هنوز استخر آب رو ندیدی under wear خودتو رو نکن شاید استخر تعطیل باشه،شاید آب نداشته باشه و شاید تخته دایوش شکسته! به هر حال از ما گفتن و از شما نشنیدن(مخاطب خاص دارد!)

به شکنج زلف تو هر شکن،گره ای فتاده به کار من

به گره گشایی زلف خود تو ز کار من گره ای گشا

احسان از وبلاگ به سایت مبدل گشت!مستانه(آیینه شکسته سابق!)نام سایتی ست با رویه ای ادبی فرهنگی هنری متعلق به احسان عزیز.

مطلبی درباره دموکراسی و لیبرالیسم (تمرین دموکراسی)در شرق خواندم،جالب بود.من کماکان معتقد بر تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی هستم.چون نردبان دموکراسی هم برای صاحبش مفید است هم برای دزدش!

همین ها رو فعلاً داشته باشید تا به وقتش لباس های زیر آقای قلعه نویی رو می خوام رو به باد پهن کنم!
--------------------------------------------------------------------
پا نوشت:
سالگرد مشروطه ست.درودبر روان پاک میهن پرستان سرزمین جاویدمان.آزادی خواهان

برچسب‌ها: , , , ,

۱۳۸۶ مرداد ۱۱, پنجشنبه
Homo Homini Lupus*

درباره اخلاق و ضرورت آن درجامعه زیاد گفته اند.Morality,Ethics و خیلی واژه های دیگه.فیلسوف های زیادی درباره منشاء خیر اون مثل کنفوسیوس،باروخ اسپینوزا ودرباره منشاء شر مثل ماکیاولی(کتاب شهریار) و تامس هابز(کتاب زیبای لویاتان) نوشته اند.مثال زیاده اما اخلاقیات انسانی هیچ گاه در طول تاریخ به قول خودشون به منصه ظهور نرسیده.افراد زیادی در طول تاریخ به قدرت رسیدند.اگرتمام مجلدهای تاریخ تمدن ویل دورانت رو بگردید حکومتی که مبنای اون بر اخلاق گرایی باشه پیدا نمی کنید.همیشه هدف(رسیدن به قدرت وتداوم آن)،وسیله رو توجیه کرده.گاهی افرادی آرمان گرا مثل لنین و یا کاسترو ومائوتسه تونگ وافراد دیگر باتکیه برآموزه های عدالت خواهی،توده مردم رو وادار به تهییج وطغیان کردن تا به اصطلاح باتشکیل حکومت مردمی راهی به آرمانشهر(اتوپیا) پیدا کنند.بیشتر این مکاتب و پیروان اونها که در اوائل قرن بیستم شاهد اون بودیم از مارکس مثال می زنندو طرفدار آراء اون هستند و از یک نکته غافلند.جامعه بی طبقه حقوق مساوی همه افراد وخیلی شعارهای دیگه ای که دربین بیشتر اقشارجوامع عقب افتاده ودر بین جوانان کشورهای توسعه یافته دیده می شه.ازمورد اول شوروی سابق،کوبا،چین،نیکاراگوئه وونزوئلای فعلی واز نمونه دوم اغتشاشات دانشجویی دهه شصت فرانسه رو می شه مثال زد.تمامی این تحرکات به حکومتی تمامیت خواه(توتالیتر)تبدیل شد که در مقایسه با حکومت های قبلی کم وکسری از لحاظ فساد اداری و ظلم و خفقان نداشتند وچه بسا شدیدتر بودند.این که کسی خودش رو قهرمان بدونه یا این که بخواد ملتی رو تحت یک سری قوانین اخلاق مدار بدون توجه به وجه انسانی و عملیاتی بودن طرح های خودش فرامینی خشک صادر کنه،نتایج فاجعه آمیزی به بار می آره.همون مارکس که از اون به عنوان الهام بخش این تحرکات نام برده شد در کتاب خودش به نام سرمایه(Capital) وبیشتر مقالات خودش علت اصلی جنگ ها رو در مادیات وبه دست آوردن سرمایه می دونست ونه بسط وگسترش حقوق انسانی.چون ذات بشر برپایه مادیاته.این رو نوشتم تا متوجه باشیم که تکیه بر وجه روحانی واخلاقی انسان واز منشاء خیر به اون نگاه کردن چاره کار نیست و درطول تاریخ امتحان خودش رو پس داده.امری که چین درطی اصلاحاتی که انجام داد نشون دا به اون واقف شده وحالا وزنه ای تاثیر گذار درمعادلات جهانیه ولی متاسفم که هنوز هستند افرادی مثل فیدل کاسترو،هوگو چاوز و کیم جونگ ایل که برای رستگاری ملت خودشون تلاش!!!می کنند و...

این رو از یاد نبریم انسان بالذات هوادار و هواخواه قدرته وازاین موضوع گریزی نیست.توماس هابز در لویاتان این جمله لاتین رو به این صورت آورده:«انسان گرگ انسان است»*.مولاناهم شعر زیبایی دراین باره داره:

تا سگان را وجوه پیدا نیست // مشفق و مهربان یک دگرند

لقمه ای در میان شان انداز // تا تهی گاه یک دگر بدرند.

این آقا واین یکی آقا از دوستان ما رفتن به اعتکاف.انگیزه اولی رو نمی دونم ولی دومی بد مشکوک می زنه!هر چه که هست امیدواریم به مراد دلشون برسن.

یکی دو نفری هم هستن که می خوان منو اسگل کنن!خیالات خام و آرزوی جوانی!با اسم دختر می آن کامنت می ذارن فارغ ازاین که بدونن باباجان IPشما رو دارم یه وقت شیطون می ره تو جلدم!!!(یه صلوات ختم کنین!)

کشتی شکستگانیم ای باد شرت منو کجا می بری؟!

آقا بالاخره رفتیم زیر بیرق کفر !مشترک ایرانسل شدیم تا از طرح آبی و زرد وچارخونه گل دارش استفاده کنیم!بسه دیگه تا حالا هرچی قبض موبایل دادیم به دولت!نوش جون MTN خدمات شبکه ش خیلی به درد من می خوره.

این روزا نافرم زدیم تو کار ورزش!کاش بلاگر بودن هم جزء رشته های المپیکی بود!

برچسب‌ها: , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> ><$I18NNumComments$> <$BlogItemControl$>