هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ آبان ۱۸, جمعه
آی مرد سامری کجایی؟

واقعاً فکر می کنید با هجوم تکنولوژی مثل رایت سی دی یا فِلَش مِموری یا بلوتوث فساد همه گیر شده؟یا با کانال های ماهواره؟واقعا این جوری فکر می کنید؟یعنی دویست سال قبل فساد این جوری نبود؟جالبه...این لجن زار از اول بوده،یادم نمی آد روزی سرسبز بوده باشه.فقط این که قبلاً با قایق پارویی توش بودیم الان جِت اِسکی هم می کنیم.

دوران دانشجویی دوستی داشتم نابغه.به معنای واقعی کلمه درس هایی مثل مقاومت مصالح،استاتیک،مکانیک سیالات،فیزیک و ریاضی تخصصی رو که همه توش می موندن،موقع امتحان در عرض یک ربع ورقه شو کامل می کرد،بعد اون ورقه دست به دست می چرخید(خوشبختانه رشته ی تحصیلی من زیاد از این درس ها نداشت).توی کلاس اساتید ازش حساب می بردن.کتابخوان خوبی هم بود البته با سلیقه ش زیاد موافق نبودم.ساعات زیادی رو باهم می گذرونیدم.سال آخر قرار شد باهم خونه بگیریم که من و اون هم برای ارشد بخونیم هم من برنامه نویسی ازش یاد بگیرم همه چیزای دیگه ایی که توش قوی بودم مثل شبکه یا کارای گرافیکی روبهش یاد بدم و وزبان بخونیم و...خیلی نقشه کشیده بودیم.از یه اخلاقش دل خوشی نداشتم.البته در برخورد بامن زیاد این طوری نبود شاید به واسطه ی هم استانی بودن و سن وسال بیشتر من .خیلی مغرور و یک دنده بود.محال بود کاری رو قبول کنه اگه خلاف میلش بود.از سیگار متنفر بود واین برای منی که این طوری بودم نکته ی خوبی بود چون نود درصد بچه های دانشگاه اهل سیگار بودن.یه تابستون گذشت تا اول مهر همدیگه رو دیدیم وکارای خونه گرفتن انجام شد.کمی تغییر کرده بود هم ظاهری هم اخلاقی.توجه نکردم.خونسردتر از این حرفهام.اما...معتاد شده بود اونم به طرز بدی.کسی که سیگار نمی کشید.کمی باهاش صحبت کردم نشد.با غرور می گفت تفریحیه وفقط می خوام امتحان کنم.از هم جداشدیم.من ازاون خونه اومدم بیرون و حرفی به کسی نزدم.از دور زیاد تلاش کردم براش.نشد خودش نخواست.نبوغش و غرور ناشی از اون باعث بدبختیش شد.خبرش رو دورادور دارم اوضاعش خوب نیست خودش با غرور می گه خوبم.چه نکبتیه این نابغه بودن.«آی مرد سامری خفن شدی در سه راه آذری کفن شدی»وقتی گوش می دم همیشه یاد حامد می افتم.

سیزده را همه عالم به درش می کنند من خود آن سیزده ام از همه عالم به درم

دوست سایلِنت ما دیروز رفت تو حالت ویبره و یه تک زنگ زد تو وبلاگش

برچسب‌ها: , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی