هفت رنگ
واگویه های ذهن بیمار یک کرکس پیر مبتلا به پست مدرنیسم مبتذل! که جدیداً لیبرال دموکرات شده
۱۳۸۶ خرداد ۲۹, سه‌شنبه
سروکارمن اگرباتوکپی رایت نبود!این قدرحال من سوخته دل زارنبود

1-به قول ابی امشب می خوام درباره «کپی ریت(رایت)»بخونم!ئه سرین دوست بسیار محترم و عزیزم مطلبی درباره کپی کارهای نامجو نوشته بود ویه پیشنهادی داده بود و هکذا.من با حرفش موافقم.اما با این شرایطی که می بینم رویارویی با پخش غیرمجاز فیلم های روی پرده سینما و آلبوم های موسیقی خواننده ها کار سختیه وتاحدی ناشدنی.خیل عظیم جوانان بیکار محتاج به پول رو در نظر بگیرید که عامل اصلی این کارند.این بندگان خدا ممر درآمد دیگه ای ندارند.شرایط سینماهای نمایش دهنده فیلم رو ببینید.کدوم یکی شون در حد استانداردهای جهانیه؟تکنولوژی پخش صدای دالبی تازه به چند تاشون توی تهران رسیده و...فیلم های نمایش داده شده بدون هیچ گونه اغراقی بیشترشون این قدر سطح پایین هستند که با سریالهای تلویزیون برابری می کنند.پس دیدن فیلم های سینمایی توی خونه بدون تعارف کم خرجتر، مناسب تر وبهتره.فرهنگ رعایت حقوق مولف رو با این اوضاع بایستی بی خیال شد.خیلی سخته از مردم بخواهیم رعایت کنند.تازه اصل بحث چیز دیگری ست اونم توی بحث نرم افزار...که ما ایرانیا با رایت کردن ویندوز و...میلیاردها دلار ضرر به امثال مایکروسافت و ماکرومدیا و آدوب و...بقیه شرکت های نرم افزاری می زنیم!خیلی این شرکت ها مرام دارن اجازه تایپ پارسی رو تو محیط نرم افزارشون بهمون می دن.حرف زیاده.توی پست های بعدی بیشتر بحث می کنیم.

2-دیشب بارسلونا داشت قهرمان می شد ...حیف.

3-پای ثابت برنامه های ورزشی مذهبی : آرش میر اسماعیلی.دری به تخته ای خورد قرعه به نام حریف اسراییلی و...چی بگه آدم؟!خدا شانس بده.

4-این جوجه کمونیست ها دقیقا همانی هستند که انتظارشان را داشتم.دو اصفت به من بست حیران بماندم و مثال یاران ابوسعیدابوالخیر نعره ها کردم! دلم به حالش سوخته بود، خواستم راهنماییش کنم خودش نخواست.می بینم آن روزی را که به مارکس و انگلس ولنین وپرولتاریای کارگری وخودش و آفریننده و...بد وبیراه می گه.ای بابا...ما که گفتیم!

5-گر تیغ بارد در کوی آن ماه // گردن نهادیم الحکم لله

6-تو خواب ناز بودی. چراغ اتاقت خاموش بود.اومدم بالا سرت.یه دفه پام خورد به یه چیزی .بیدارشدی.یه هو ترسیدی منو دیدی احساس امنیت کردی .دوباره خوابیدی.روی موکت اتاقت خوابیدم.سر صبح اگه کمرم رو لگد نمی کردی همه چیز تو بهترین وضعیت بود...الان کجایی؟یادش به خیر.

7-این نوشته بالایی رویا نبود ولی رویایش کردم.چون خیلی اذیتم می کرد...ما هم رویایی داشتیم چه زود گذشت و چه دیر شد...بگذریم...این دوست عالی می نویسد.حیف که محدودیت ها و چه می دانم هزار و یک محافظه کاری و ترس(صدالبته بجا) امان برخورد نزدیک از نوع پنجم به ما نمی دهد.همولایتی است .اسم کوچکش هم...بگذریم.خیلی قبولش دارم.نه برای نان می نویسد نه برای نام.چه بسا اگر بدانند کیست نان به خشت پاره ای مبدل گردد و نام هم مفقودالاثر.کشتیبان را سیاست سختی آمده ست.

برچسب‌ها: , , ,

<$I18NPostedByAuthorNickname$> <$I18NAtTimeWithPermalink$> <$BlogItemControl$>

<$I18NNumComments$>:

<$I18NCommentAuthorSaid$>

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDateTime$> <$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<$BlogItemFeedLinks$>

:

<$BlogBacklinkControl$> <$BlogBacklinkTitle$> <$BlogBacklinkDeleteIcon$>
<$BlogBacklinkSnippet$>
@ <$BlogBacklinkDateTime$>

<$BlogItemBacklinkCreate$>

<< صفحهٔ اصلی